Eternal Love
#Eternal_Love
پارت 6
ساعت 7 شد بیدار شدم حوصله مدرسه نداشتم مامانم تا فردا شب نمیاد
یونجون اومد تو اتاق
& : انگل پاشو بریم
+ : حالم بده نمیام مدرسه تو برو
& : نیا بکتفم ( بچم بخاطر یجی اصن میره مدرسه 😌)
یونجون رف مدرسه منم گرفتم خوابیدم
ساعت 10 شد با زنگ گوشیم بیدار شدم
گوشیمو برداشتم با دیدن اسم جونگکوک چشام گرد شد
با صدای گرفته و مریض جواب دادم
+ : هوم باز چیه ؟
_ : چرا نیومدی ؟ خوبی ؟ جاییت درد میکنه ؟ کمک میخوای ؟
+ : هویی اروم باش من خوبم
_ : اوکی بیب کمک خواستی بگو بیام پیشت
+ : یونجون میاد کمکم تو نمیخواد بیای
_ : فعلا که داره سعی میکنه مخ یجیو بزنه ....
+ : چ...چ...چیییییییی مرتیکه ی جن.دهههههههههه
_ : بیب اروم باش ... یادت نره بیای خونمون باشه ؟
+ : هوففف باشه ....
_ بخواب بیبی استراحت کن فعلا ...
قطع کرد . تو دلم داشتم ب یونجون فحش میدادم
پاشدم رفتم سمت داروهام ک یهو قلبم تیر کشید
سریع رفتم ب یونجون زنگ زدم
** ویو جونگکوک
داشتم لاس زدنای یونجونو میدیدم ک گوشیش زنگ خورد
& : هااا چتههه
+ : ی...ی...یونجون قلبم داره تیر میکشه بیا خونه
& : ات نفس عمیق بکش تا من بیام
قطع کرد ترسیده بودم رفتم پیش یونجون
_ : یونجون ... ات بود ؟ حالش خوبه ؟
& : نه حالش بده باید برم پیشش قلبش خیلی درد میکنه
خیلی ترسیده و نگران بودم
_ : منم واسه کمک میام
& : باشه بدو بریم
دویدیم طرف ماشین و رفتیم طرف خونه ات
فلش بک ب خونه ات
از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل خونه
& : اتتتتتتت کجاییییییی
_ : اتتتتتتتتت
رفتیم تو اتاقش روی زمین افتاده بود
نشستم روی زمین و اتو توی بغلم گذاشتم
_ : ات خوبی ؟ چقدر درد میکنه ؟
+ : قرصام رو خوردم دردش داره بهتر میشه
& : اتتت ببخشید ولت کردم تو خونه
+ : طوری نیس باو اتفاق بود .... اب میاری برام یونجون ؟
& : اره الان میارم برات
رفت بیرون و منو ات تنها موندیم
محکم گرفتمش تو بغلم
_ : جوجه کوچولو خیلی نگرانت شدم
+ : من خوبم
سرشو بوسیدم
_ : دیگه هر اتفاقی افتاد ب من زنگ بزن باشه کوچولوم ؟
+ : اخه...
انگشتمو رو لبش گذاشتم
_ : اخه نداریم بیبی باید هر اتفاقی افتاد بهم بگی !
+ : ب...ب...باشه
یونجون اومد و اب داد دست ات
+ : بالاخره ی کار مثبت برام کردی
& : خفه شو بی ناموس
_ : یونجون من اتو میبرم خونه خودم چون ی پروژه داریم باید امروز تمومش کنیم
& : باشه من میرم مدرسه فعلا ...
یونجون رف
_ : بیبی برو لباساتو بپوش بریم خونه من
+ : ب...باشه
بلندش کردم و روی تخت گذاشتمش
_ : همینجا باش من برات لباستو میارم
رفتم سمت کمدش و ی لباس ب سلیقه خودم انتخاب کردم ( اسلاید 2 )
+ : سلیقه خوبی داری ...
_ : کمکت میکنم بپوشیشون
حمایت یادت نره بیبی :)))
پارت 6
ساعت 7 شد بیدار شدم حوصله مدرسه نداشتم مامانم تا فردا شب نمیاد
یونجون اومد تو اتاق
& : انگل پاشو بریم
+ : حالم بده نمیام مدرسه تو برو
& : نیا بکتفم ( بچم بخاطر یجی اصن میره مدرسه 😌)
یونجون رف مدرسه منم گرفتم خوابیدم
ساعت 10 شد با زنگ گوشیم بیدار شدم
گوشیمو برداشتم با دیدن اسم جونگکوک چشام گرد شد
با صدای گرفته و مریض جواب دادم
+ : هوم باز چیه ؟
_ : چرا نیومدی ؟ خوبی ؟ جاییت درد میکنه ؟ کمک میخوای ؟
+ : هویی اروم باش من خوبم
_ : اوکی بیب کمک خواستی بگو بیام پیشت
+ : یونجون میاد کمکم تو نمیخواد بیای
_ : فعلا که داره سعی میکنه مخ یجیو بزنه ....
+ : چ...چ...چیییییییی مرتیکه ی جن.دهههههههههه
_ : بیب اروم باش ... یادت نره بیای خونمون باشه ؟
+ : هوففف باشه ....
_ بخواب بیبی استراحت کن فعلا ...
قطع کرد . تو دلم داشتم ب یونجون فحش میدادم
پاشدم رفتم سمت داروهام ک یهو قلبم تیر کشید
سریع رفتم ب یونجون زنگ زدم
** ویو جونگکوک
داشتم لاس زدنای یونجونو میدیدم ک گوشیش زنگ خورد
& : هااا چتههه
+ : ی...ی...یونجون قلبم داره تیر میکشه بیا خونه
& : ات نفس عمیق بکش تا من بیام
قطع کرد ترسیده بودم رفتم پیش یونجون
_ : یونجون ... ات بود ؟ حالش خوبه ؟
& : نه حالش بده باید برم پیشش قلبش خیلی درد میکنه
خیلی ترسیده و نگران بودم
_ : منم واسه کمک میام
& : باشه بدو بریم
دویدیم طرف ماشین و رفتیم طرف خونه ات
فلش بک ب خونه ات
از ماشین پیاده شدیم رفتیم داخل خونه
& : اتتتتتتت کجاییییییی
_ : اتتتتتتتتت
رفتیم تو اتاقش روی زمین افتاده بود
نشستم روی زمین و اتو توی بغلم گذاشتم
_ : ات خوبی ؟ چقدر درد میکنه ؟
+ : قرصام رو خوردم دردش داره بهتر میشه
& : اتتت ببخشید ولت کردم تو خونه
+ : طوری نیس باو اتفاق بود .... اب میاری برام یونجون ؟
& : اره الان میارم برات
رفت بیرون و منو ات تنها موندیم
محکم گرفتمش تو بغلم
_ : جوجه کوچولو خیلی نگرانت شدم
+ : من خوبم
سرشو بوسیدم
_ : دیگه هر اتفاقی افتاد ب من زنگ بزن باشه کوچولوم ؟
+ : اخه...
انگشتمو رو لبش گذاشتم
_ : اخه نداریم بیبی باید هر اتفاقی افتاد بهم بگی !
+ : ب...ب...باشه
یونجون اومد و اب داد دست ات
+ : بالاخره ی کار مثبت برام کردی
& : خفه شو بی ناموس
_ : یونجون من اتو میبرم خونه خودم چون ی پروژه داریم باید امروز تمومش کنیم
& : باشه من میرم مدرسه فعلا ...
یونجون رف
_ : بیبی برو لباساتو بپوش بریم خونه من
+ : ب...باشه
بلندش کردم و روی تخت گذاشتمش
_ : همینجا باش من برات لباستو میارم
رفتم سمت کمدش و ی لباس ب سلیقه خودم انتخاب کردم ( اسلاید 2 )
+ : سلیقه خوبی داری ...
_ : کمکت میکنم بپوشیشون
حمایت یادت نره بیبی :)))
۱۱.۲k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.