آرامش دریا p²¹
آرامش دریا p²¹
یونگی کمکم کرد و رفتیم حموم لباسامون و درآووردیم و یونگی کمکم کرد برم توی وان.
یونگی: مواظب باش پات لیز نخوره!
جیمین: کمک کن بشینم دیگه!
یونگی: من که دارم کمک میکنم!
جیمین: آی آی آی آی.
یونگی: چیه؟ چی شد؟ بچه لگد زد؟ وایییی داره میاددد؟ پات سر خورد؟ چی شد دِ بگو دیگه لعنتیییی (هول پلاس+)
جیمین: بابا پام گرفت چی میگی تو؟ بچه لگد میزنه ولی دیگه نمیاد که...آخه کدوم بچه توی حموم به دنیا میاد احمق؟
یونگی: وایسا الان پات و ماساژ میدم.
و پرید توی وان و کلا حال داد. خلاصه یه ساعتی توی حموم بودیم.
*دو ساعت بعد*
آمده شدیم و رفتیم خونه روبین. (اسلاید بعدی)
یونگی: خوب ببین جیمین فقط کنارم باش...اصلا بهش دست نده و سرت و بنداز پایین سلام بده!
جیمین: اوهوم (کیوت پلاس+)
یونگی: میگم قرص قلبم و آووردی؟ (یاد مامانم افتادم)
جیمین: چرا؟
یونگی: آخه خیییلی کیوت شدی موچیِ جوجو.
جیمین: مستر کیتن بس کن زنگ بزن.
یونگی: الله و اکبر...
جیمین: وایسا!
یونگی: چیه؟ چی شد؟ خوبی؟
جیمین: چیزیم نشد الله و اکبر یعنی چی؟
یونگی: الله و اکبر یعنی خدای بزرگ به زبان عربی و فارسی.
جیمین: شما کی عرب و ایران بودید؟
یونگی: اووووم؟ وایسا؟....خب توی تلویزیون دیدم دیگه!
جیمین: مگه ماهواره هم عربی و ایرانی داره؟
یونگی: جیمین گیر دادیا توهم...
جیمین: آخخخخخ...بچت لگد زد دعواش کن!
یونگی: رینو بابایی فدات شم؟...
جیمین: بابا زنگ و بزن این لگد های اعتراضشه!
یونگی: چرا اون وقت؟
جیمین: چون سرپا وایسادم!
یونگی: میخوای بریم توی ماشین؟
جیمین: یونگی تو خودت هم راضی نیستی که بریم خونه روبین.
یونگی: خب به خاطر توووو.
جیمین: واقعا؟ چقدر قشنگ گفتی توووو.
یونگی: آره...(گوشیش زنگ خورد)
یونگی: عهههه روبینه (خنده در حد جر)
جیمین: (خنده در حد جر)
یونگی: واییی دلم درد گرفت...الو؟....سلام....ما جلوی در خونتون...خب باشه.
جیمین: چی شد؟
یونگی: عصبانی شد.
جیمین: خب حالا یونگی عادی باش الان فکر میکنن مستیم.
یونگی: خیلی خوب باشه...
و روبین در و باز رد و رفتیم داخل و سلام علیک کردیم و لباسامون و پوشیدیم و دردسر شروع شد....
یونگی کمکم کرد و رفتیم حموم لباسامون و درآووردیم و یونگی کمکم کرد برم توی وان.
یونگی: مواظب باش پات لیز نخوره!
جیمین: کمک کن بشینم دیگه!
یونگی: من که دارم کمک میکنم!
جیمین: آی آی آی آی.
یونگی: چیه؟ چی شد؟ بچه لگد زد؟ وایییی داره میاددد؟ پات سر خورد؟ چی شد دِ بگو دیگه لعنتیییی (هول پلاس+)
جیمین: بابا پام گرفت چی میگی تو؟ بچه لگد میزنه ولی دیگه نمیاد که...آخه کدوم بچه توی حموم به دنیا میاد احمق؟
یونگی: وایسا الان پات و ماساژ میدم.
و پرید توی وان و کلا حال داد. خلاصه یه ساعتی توی حموم بودیم.
*دو ساعت بعد*
آمده شدیم و رفتیم خونه روبین. (اسلاید بعدی)
یونگی: خوب ببین جیمین فقط کنارم باش...اصلا بهش دست نده و سرت و بنداز پایین سلام بده!
جیمین: اوهوم (کیوت پلاس+)
یونگی: میگم قرص قلبم و آووردی؟ (یاد مامانم افتادم)
جیمین: چرا؟
یونگی: آخه خیییلی کیوت شدی موچیِ جوجو.
جیمین: مستر کیتن بس کن زنگ بزن.
یونگی: الله و اکبر...
جیمین: وایسا!
یونگی: چیه؟ چی شد؟ خوبی؟
جیمین: چیزیم نشد الله و اکبر یعنی چی؟
یونگی: الله و اکبر یعنی خدای بزرگ به زبان عربی و فارسی.
جیمین: شما کی عرب و ایران بودید؟
یونگی: اووووم؟ وایسا؟....خب توی تلویزیون دیدم دیگه!
جیمین: مگه ماهواره هم عربی و ایرانی داره؟
یونگی: جیمین گیر دادیا توهم...
جیمین: آخخخخخ...بچت لگد زد دعواش کن!
یونگی: رینو بابایی فدات شم؟...
جیمین: بابا زنگ و بزن این لگد های اعتراضشه!
یونگی: چرا اون وقت؟
جیمین: چون سرپا وایسادم!
یونگی: میخوای بریم توی ماشین؟
جیمین: یونگی تو خودت هم راضی نیستی که بریم خونه روبین.
یونگی: خب به خاطر توووو.
جیمین: واقعا؟ چقدر قشنگ گفتی توووو.
یونگی: آره...(گوشیش زنگ خورد)
یونگی: عهههه روبینه (خنده در حد جر)
جیمین: (خنده در حد جر)
یونگی: واییی دلم درد گرفت...الو؟....سلام....ما جلوی در خونتون...خب باشه.
جیمین: چی شد؟
یونگی: عصبانی شد.
جیمین: خب حالا یونگی عادی باش الان فکر میکنن مستیم.
یونگی: خیلی خوب باشه...
و روبین در و باز رد و رفتیم داخل و سلام علیک کردیم و لباسامون و پوشیدیم و دردسر شروع شد....
۵.۱k
۰۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.