چند پارتی هیونجین) پارت ۲
نویسنده:https://wisgoon.com/kim_kevin10
#هیونجین
#استری_کیدز
+ عالیه ... دوسم داری؟ هه خنده داره ... آدم کسی که دوس داره رو نمیدزده ، زندانی نمیکنه، کتکش نمیزنه، تو منو دوست نداری ... فقط منو برای سرگرمی میخوای ...هه تو هیچی از عشق حالیت نیست
×پوفففف بس کن ا.ت ... داری روانیم میکنی ... بس کن ... بسه
+مثلا میخوای چیکار کنی؟ هوم؟ دوباره منو بزنی؟ ... اصلا ... من گرسنمه خیلی هم گرسنمه
×اوکی چی میخوای برات بگریم؟
+سوشی های ووجین آجوشی(حالا مثلا دیگه ...)
×خیلی خب ... بای
لوکاس رو فرستادم تا از اونطرف شهر برام سوشی بگیره ... تقریبا ۴۰ دقیقه یا شایدم کمتر وقت داشتم ...
با تمام وجودم سعی کردم دستام رو باز کنم بعد از چند مین تلاش ، بالاخره دستام باز شد ... به مچ دستام نگاه کردم ... زخم شده بود ...اهمیتی ندادم و دنبال گوشیم میگشتم که یهو صدای زنگ گوشیم رو شنیدم
به سمت صدا حرکت کردم و گوشی رو روی میز ابزار پیدا کردم
با دیدن اسم کسی که بهم زنگ زده لبخندی روی لبام نشست
اره ... هیونجین بود
زود جواب دادم
+الو ...هیون؟
نمیدونم چرا صدام لرزید و بغض کردم
_الو سلام ا.ت خوبی؟ ... بغض کردی؟ ا.ت خوبییی؟؟... کجاییی؟؟
+نمیدونم ... نمیدونم
_ینی چی که نمیدونم؟ ا.ت کجایی؟ (خیلی نگران و ترسیده)
+لوکاس ... اون منو آورده یه جایی ... دست و پام بسته بود ... به بهونه اینکه گرسنمه فرستادمش مغازه ووجین آجوشی
_خیلی خب ... میدونی کجایی؟
+فکر کنم تو خونهی لونا و لوکاس ... تو زیرزمین
_باشه همین الان میام اونجا
قطع کرد ...
[ویو لوکاس]
ا.ت واقعا گاهی اوقات لجباز میشه ...
البته اون باهوشه ... خیلی ... باهوش ...وایسا ... اون میدونست مغازهی ووجین خیلی دوره ...وایییی گولم زد ... آیشششیباااللل
با تمام سرعت دور زدم و به سمت خونه با سرعت خیلی زیادی حرکت کردم
اگه ا.ت از توی زیر زمین خونه میومد بیرون چی؟ پوفففف
[ویو هیونجین]
بعد از تلفن ا.ت بلافاصله از کمپانی خارج شدم و با سرعت خیلی زیاد به سمت خونه لوکاس حرکت کردم ... تو ذهنم هرچی فحش بلد بودم بار لوکاس کردم ... اگه فقط یه تار مو ...فقط یه تار مو از از سر ا.ت کم بشه ... قول میدم ... قول میدم جنازهی لوکاس حتی دست خانوادش هم نمیرسه ...قول میدم ...
#هیونجین
#استری_کیدز
+ عالیه ... دوسم داری؟ هه خنده داره ... آدم کسی که دوس داره رو نمیدزده ، زندانی نمیکنه، کتکش نمیزنه، تو منو دوست نداری ... فقط منو برای سرگرمی میخوای ...هه تو هیچی از عشق حالیت نیست
×پوفففف بس کن ا.ت ... داری روانیم میکنی ... بس کن ... بسه
+مثلا میخوای چیکار کنی؟ هوم؟ دوباره منو بزنی؟ ... اصلا ... من گرسنمه خیلی هم گرسنمه
×اوکی چی میخوای برات بگریم؟
+سوشی های ووجین آجوشی(حالا مثلا دیگه ...)
×خیلی خب ... بای
لوکاس رو فرستادم تا از اونطرف شهر برام سوشی بگیره ... تقریبا ۴۰ دقیقه یا شایدم کمتر وقت داشتم ...
با تمام وجودم سعی کردم دستام رو باز کنم بعد از چند مین تلاش ، بالاخره دستام باز شد ... به مچ دستام نگاه کردم ... زخم شده بود ...اهمیتی ندادم و دنبال گوشیم میگشتم که یهو صدای زنگ گوشیم رو شنیدم
به سمت صدا حرکت کردم و گوشی رو روی میز ابزار پیدا کردم
با دیدن اسم کسی که بهم زنگ زده لبخندی روی لبام نشست
اره ... هیونجین بود
زود جواب دادم
+الو ...هیون؟
نمیدونم چرا صدام لرزید و بغض کردم
_الو سلام ا.ت خوبی؟ ... بغض کردی؟ ا.ت خوبییی؟؟... کجاییی؟؟
+نمیدونم ... نمیدونم
_ینی چی که نمیدونم؟ ا.ت کجایی؟ (خیلی نگران و ترسیده)
+لوکاس ... اون منو آورده یه جایی ... دست و پام بسته بود ... به بهونه اینکه گرسنمه فرستادمش مغازه ووجین آجوشی
_خیلی خب ... میدونی کجایی؟
+فکر کنم تو خونهی لونا و لوکاس ... تو زیرزمین
_باشه همین الان میام اونجا
قطع کرد ...
[ویو لوکاس]
ا.ت واقعا گاهی اوقات لجباز میشه ...
البته اون باهوشه ... خیلی ... باهوش ...وایسا ... اون میدونست مغازهی ووجین خیلی دوره ...وایییی گولم زد ... آیشششیباااللل
با تمام سرعت دور زدم و به سمت خونه با سرعت خیلی زیادی حرکت کردم
اگه ا.ت از توی زیر زمین خونه میومد بیرون چی؟ پوفففف
[ویو هیونجین]
بعد از تلفن ا.ت بلافاصله از کمپانی خارج شدم و با سرعت خیلی زیاد به سمت خونه لوکاس حرکت کردم ... تو ذهنم هرچی فحش بلد بودم بار لوکاس کردم ... اگه فقط یه تار مو ...فقط یه تار مو از از سر ا.ت کم بشه ... قول میدم ... قول میدم جنازهی لوکاس حتی دست خانوادش هم نمیرسه ...قول میدم ...
۴۷.۸k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.