چند پارتی (در خواستی)
وقتی مافیاست و تو خدمتکارشی ولی دوست داره (یکم اس..ماته دوست ندارید نخونید)
ویو ا.ت
مثلِ همیشه داشتم خونه رو تمیز میکردم که ارباب واردِ خونه شد خیلی عصبانی بود و چشماش قرمز بود راستش یکم ازش ترسیدم چون هیچ وقت اینجوری نبود به سمت اتاقش رفت و در و محکم بست که از جام پریدم یا خدا بهتره امروز زیاد نزدیکش نشم چون مطمئنم منو میکشه داشتم به کارم ادامه میدادم که در و باز کرد و روی کاناپه دقیقا جلوم نشست الان چیکار کنم خدا ازش میترسم زود کارم و ادامه دادم و وارد آشپزخانه شدم که فیلیکس (یکی از بادیگاردا ) اومد توی آشپزخونه منو فیلیکس دوست بودیم و خیلی باهم صمیمی رفتار میکردیم (علامت فیلیکس !)
+خسته نباشی
!ممنون همچنین
+چیزی شده
!نه بهم یه لیوان آب میدی
+باشه
یه لیوان آب بهش دادم که با دستش موهام و باز کرد و موهام روی شونه هام ریخت
+چیکار کردی خر
! اینجوری خوشگل تری
+ خو اینجوری موهام اذیتم میکنه
! دخترای دیگه بخاطره خوشگلی هزار تا عمل انجام میدن تو موهات اذیتت میکنه
+من مثله دخترای دیگه نیستم
!میدونم تو خوشگل تری
-میخوای بری سرِ کار ات
صدای ارباب بود که هر دوتا مون به سمتش برگشتیم
!ببخشید اومدم آب بخورم الان میرم
-زود باش
فیلیکس رفت که ارباب نزدیکم شد ازش میترسیدم برای همین عقب رفتم که نزدیک تر شد و دستش و روی موهام گذاشت
- چرا گذاشتی بهت نزدیک بشه چرا گذاشتی به موهات دست بزنه (داد)
با داد زدنش شروع به گریه کردم
+ ا.....رب...اب.... من(گریه)
-خفه شو
+بب...خشید
- گفتم خفه شو
دستم و گرفت و بردم توی اتاقش در و قفل کرد و اومد سمتم دستش و بلند کرد فکر کردم میخواد بزنتم برای همین چشمام و بستم و گریه میکردم که بغلم کرد و روی تخت گذاشتم
-ببخشید بی.بی کوچولو یکم عصبی شدم
موهام و بوسید و بیشتر بغلم کرد
-دیگه نزدیکش نشو
+.........
-نشنیدم بگی چشم
+چش..م
-افرین و اینکه .........
ادامه دارد
ویو ا.ت
مثلِ همیشه داشتم خونه رو تمیز میکردم که ارباب واردِ خونه شد خیلی عصبانی بود و چشماش قرمز بود راستش یکم ازش ترسیدم چون هیچ وقت اینجوری نبود به سمت اتاقش رفت و در و محکم بست که از جام پریدم یا خدا بهتره امروز زیاد نزدیکش نشم چون مطمئنم منو میکشه داشتم به کارم ادامه میدادم که در و باز کرد و روی کاناپه دقیقا جلوم نشست الان چیکار کنم خدا ازش میترسم زود کارم و ادامه دادم و وارد آشپزخانه شدم که فیلیکس (یکی از بادیگاردا ) اومد توی آشپزخونه منو فیلیکس دوست بودیم و خیلی باهم صمیمی رفتار میکردیم (علامت فیلیکس !)
+خسته نباشی
!ممنون همچنین
+چیزی شده
!نه بهم یه لیوان آب میدی
+باشه
یه لیوان آب بهش دادم که با دستش موهام و باز کرد و موهام روی شونه هام ریخت
+چیکار کردی خر
! اینجوری خوشگل تری
+ خو اینجوری موهام اذیتم میکنه
! دخترای دیگه بخاطره خوشگلی هزار تا عمل انجام میدن تو موهات اذیتت میکنه
+من مثله دخترای دیگه نیستم
!میدونم تو خوشگل تری
-میخوای بری سرِ کار ات
صدای ارباب بود که هر دوتا مون به سمتش برگشتیم
!ببخشید اومدم آب بخورم الان میرم
-زود باش
فیلیکس رفت که ارباب نزدیکم شد ازش میترسیدم برای همین عقب رفتم که نزدیک تر شد و دستش و روی موهام گذاشت
- چرا گذاشتی بهت نزدیک بشه چرا گذاشتی به موهات دست بزنه (داد)
با داد زدنش شروع به گریه کردم
+ ا.....رب...اب.... من(گریه)
-خفه شو
+بب...خشید
- گفتم خفه شو
دستم و گرفت و بردم توی اتاقش در و قفل کرد و اومد سمتم دستش و بلند کرد فکر کردم میخواد بزنتم برای همین چشمام و بستم و گریه میکردم که بغلم کرد و روی تخت گذاشتم
-ببخشید بی.بی کوچولو یکم عصبی شدم
موهام و بوسید و بیشتر بغلم کرد
-دیگه نزدیکش نشو
+.........
-نشنیدم بگی چشم
+چش..م
-افرین و اینکه .........
ادامه دارد
۱.۷k
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.