P۲۷
P۲۷
ایم سول ویو*
با نوری ک با چشمام برخورد میکرد چشمامو باز کردم اخر هفته بود نمیخاستم اصلا چشمامو باز کنم ولی تهیونگ خیلی ناز خاب بود صورت بی نقصش جز به جز اعضای صورتش رو نگاه کردم تا که به لبش رسیدم لبای شیرینی داشت بوسه ای به لباش زدم که چشماشو باز کرد چشماش انقد قشنگ بود که آدم توش غرق میشه
-صبح بخیر قلب من
+صبح بخیر زندگیم بلند شو دیگه چقد میخابی
-بهتر نیست من اینو بهت بگم؟ من یکساعته بیدار شدم ولی انقد خوشگل خابیده بودی دلم نمیومد بیدارت کنم
+خب پس باشه
-عشقم امروز پنج شنبس روز تعطیلیه بیا بغل هم بخابیم یا اگه میخای یه کار دیگه کنیم(لبخند شیطانی)
+یااا
آروم زد تو سینش
تهیونگ دست دختر رو گرفت و روش خیمه زد و تقریبا ۱۰ دقیقه ده دقیقه بود که لبای هم دیگه رو ول نمیکردن که تهیونگ جدا شد و گفت
- خب دیگه بسته پرو میشی
+یااا ایش خودت شروع کردی اصن چرا دیشب بهم نزدیک شدی هاا بهت گفتم تا روز عروسی بهم دست نزنی
-ما دیگه از همین الانم زن و شوهریم
+نخیر رسمی نشده
-میزنمتا اصن رسمیش نمیکنم میخای چیکار کنی
سولی الکی بغض کرد و چش غره رفت تهیونگ یه بوسه کوتاه رو لباش گذاشت و گفت :نگران نباش عشق زندگیم رسمیشم میکنم یه جشن بزرگ راه میندازم که همه ی مردم کره بفهمن تو زنمی
+دوست دارم(کیوت)
-من دوست ندارم(جدی)
+چ..چی(بغض)
-دوست ندارم .... چون عاشقتم(با خنده)
+دیوونه(خندید)ترسیدم
-دوست داشتن کمه عاشق بودن هم کمه من تورو میپرستم
+کلا چهار روز از باهم بودنمون میگذره ها
-ادم اگه واقعا عاشق باشه یک روز هم کافیشه
+ینی واقعا عاشقمی؟.....
ایم سول ویو*
با نوری ک با چشمام برخورد میکرد چشمامو باز کردم اخر هفته بود نمیخاستم اصلا چشمامو باز کنم ولی تهیونگ خیلی ناز خاب بود صورت بی نقصش جز به جز اعضای صورتش رو نگاه کردم تا که به لبش رسیدم لبای شیرینی داشت بوسه ای به لباش زدم که چشماشو باز کرد چشماش انقد قشنگ بود که آدم توش غرق میشه
-صبح بخیر قلب من
+صبح بخیر زندگیم بلند شو دیگه چقد میخابی
-بهتر نیست من اینو بهت بگم؟ من یکساعته بیدار شدم ولی انقد خوشگل خابیده بودی دلم نمیومد بیدارت کنم
+خب پس باشه
-عشقم امروز پنج شنبس روز تعطیلیه بیا بغل هم بخابیم یا اگه میخای یه کار دیگه کنیم(لبخند شیطانی)
+یااا
آروم زد تو سینش
تهیونگ دست دختر رو گرفت و روش خیمه زد و تقریبا ۱۰ دقیقه ده دقیقه بود که لبای هم دیگه رو ول نمیکردن که تهیونگ جدا شد و گفت
- خب دیگه بسته پرو میشی
+یااا ایش خودت شروع کردی اصن چرا دیشب بهم نزدیک شدی هاا بهت گفتم تا روز عروسی بهم دست نزنی
-ما دیگه از همین الانم زن و شوهریم
+نخیر رسمی نشده
-میزنمتا اصن رسمیش نمیکنم میخای چیکار کنی
سولی الکی بغض کرد و چش غره رفت تهیونگ یه بوسه کوتاه رو لباش گذاشت و گفت :نگران نباش عشق زندگیم رسمیشم میکنم یه جشن بزرگ راه میندازم که همه ی مردم کره بفهمن تو زنمی
+دوست دارم(کیوت)
-من دوست ندارم(جدی)
+چ..چی(بغض)
-دوست ندارم .... چون عاشقتم(با خنده)
+دیوونه(خندید)ترسیدم
-دوست داشتن کمه عاشق بودن هم کمه من تورو میپرستم
+کلا چهار روز از باهم بودنمون میگذره ها
-ادم اگه واقعا عاشق باشه یک روز هم کافیشه
+ینی واقعا عاشقمی؟.....
۹۵۴
۰۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.