فیک تهیونگ 🐻 پارت ۲۹
صبح
از زبان ا/ت
بیدار شدم جونگ کوک هم بیدار بود
گفتم: صبح بخیر
گفت : صبح تو هم بخیر
گفتم: به نظرت باید یونگی و تهیونگ رو هم بیدار کنیم ؟
گفت: اره جلسه داریم با شریک ها
گفتم: پس من تهیونگ رو بیدار میکنم
جونگ کوک یونگی رو بیدار کرد و رفتن بیرون
منم تهیونگ رو بیدار کردم
تهیونگ : صبحت بخیر پرنسس من
ا/ت : صبح تو هم بخیر عزیزم ؛ پاشو لباسات رو بپوش که جلسه داریم
خواستم بلند بشم که دستم رو گرفت و گفت: پس بوس صبحگاهی چی ؟
بدون صحبت بوسیدمش و گفت: خوب غر نزدی خانوم کوچولو
گفتم: دیگه عادی شده
لباسمون رو عوض کردیم و رفتیم رستوران هتل ( استایل ا/ت استایل دوم )
...
شرایط نمیزارم چون کم نوشتم
فعلا همین رو داشته باشید تا فردا
مهمونی هستم نمیتونم بنویسم براتون 🤍 🤦🏻♀️
فردا پارت جدید میزارم 🐰💜
از زبان ا/ت
بیدار شدم جونگ کوک هم بیدار بود
گفتم: صبح بخیر
گفت : صبح تو هم بخیر
گفتم: به نظرت باید یونگی و تهیونگ رو هم بیدار کنیم ؟
گفت: اره جلسه داریم با شریک ها
گفتم: پس من تهیونگ رو بیدار میکنم
جونگ کوک یونگی رو بیدار کرد و رفتن بیرون
منم تهیونگ رو بیدار کردم
تهیونگ : صبحت بخیر پرنسس من
ا/ت : صبح تو هم بخیر عزیزم ؛ پاشو لباسات رو بپوش که جلسه داریم
خواستم بلند بشم که دستم رو گرفت و گفت: پس بوس صبحگاهی چی ؟
بدون صحبت بوسیدمش و گفت: خوب غر نزدی خانوم کوچولو
گفتم: دیگه عادی شده
لباسمون رو عوض کردیم و رفتیم رستوران هتل ( استایل ا/ت استایل دوم )
...
شرایط نمیزارم چون کم نوشتم
فعلا همین رو داشته باشید تا فردا
مهمونی هستم نمیتونم بنویسم براتون 🤍 🤦🏻♀️
فردا پارت جدید میزارم 🐰💜
۱۴.۱k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.