P.5

P.5

「مافیای سرد」
Hary And Jong Kook
♤Faik ♧
🂡🂢 the gambler🂣🂤
( هاری، کوک. غول بیابونی * الکس ـ)

هاری ویو
وقتی بیدار شدم تو ی اتاق تاریک بودم سرم گیج میرفت تا یه غول بیابونی اومد داخل
، من اینجا چیکار میکنم ( با عصبانیت کیوت)

*ارباب گفته
،ارباب تون کدوم خریه
. عمته
، آره میدونم عمم خره
، حلا واقعا کدوم خریه
. من
، سرت تو عن
* سعی میکنه نخنده
. ها چیه حرف کم اوردی ؟
، من هیچ وقت حرف کم نمیارم
. پس زر بزن
، میدونی من کیم
. عمم
، پس نمیدونی
. نچ
، من بزرگترین مافیای کره ام
. هار هار هار خندیدیم ولم کن
، نچ
، حلا هاری کیه
. من
، سرت تو عن
. ببخشید ماسک صورتی که شما استفاده میکنید رو همه استفاده نمیکنن
، نبابا
. آره بابا
. بحث کردن با تو بی نتیجس
، ع راست میگی
. اهوم
. یه سوال
، بنال
. من اینجا چیکار میکنم
، از الان به بعد برده ی منی
. کوفت
، هوی ( اشاره به غول بیابونی) برو خیانت کار رو بیار
اوردش
، هاری
. بله
، اینو میبینی
. ام آره
، اگه یکم دیگه بری رو مخم عاقبتت ( شلیک تو مغزش) این میشه
. ( کب کرده)
، فهمیدی ( با داد)
. ب... بل.. بله ( با صدای لرزون و آروم)
، نشنیدم ( با داد)
. ب.. بله
، از این به بعد هم منو ارباب صدا میزنی