ارباب من
پارت11
ته:خب حالا هم بره پیش کوک
ایو: نه میخوام پیش زن داداشم باشم (پوزخند)
سوئا: ها زن... زن داداشت ولی ولی مگه داداشت کیم تهیونگ نیست (تعجب)
ایو: هست
ته: و اتم زن منه
ات:خب من دیگه میرم... سوئا چرا دست منو گرفتی ول کن دیگه
سوئا: من من واقعا معذرت میخوام نمیخوام قرارداد شرکت نامزدم با اقای کیم به هم بخوره
ات: سوئا عزیز من گوش کن فامیل هوسوک چیه
سوئا: جانگ هست چطور
ات: اون جانگ هوسوک هست منم جانگ اتم ما خواهر برادریم منم مثل نامزدت رئیس اون شرکتم پس نمیشه قرارداد بهم بخوره چون ته من ازدواج کردیم و یه نینی تو راه داریم
همه: چی شد( با تعجب )
جیمین: مبارک باشه ات
سوئا: داداش تو خواهر شوهر منو میشناسی
جیمین: اره منو ته دوستیم و روز خواستگاری منم بودم دیگه پس میدونم ات کیه
ات; سوئا بهم نگو خواهر شوهر بهم بگو ات یا اونی
سوئا: باشه پس بهت میگم اونی
ایو:اتتتتتتت(عصبانی) چرا من نمیتوانم بهت بگم اونی
ات:چون نمیدونم جفتتون بگین اونی
سوئا.ایو: چشم اونییییییی(خوشحال)
ات:خب بای بای من دارم میرم خرید
سوئا:منم میام هوسوک کارتت رو بده
هوسوک: باشه
ایو: اونی وایسا الان میام
کوککککک(داد)
کوک: یاعلی چیشده عزیزم
ایو: عشقم کارتت رو بده من
کوک: باشه
ات: ته سوییچ ماشین
ته: بیا ( براش پرت میکنه)
ات:افرین پسر خوب
بای بای پسرا
پسرا: بای بای
.دخترا سوار ماشین شدن .
. درون راه .
سوئا: ات چرا تو مثل ما کارت نگرفتی
ات: چون فروشگاه مال خودمه
ایو: وات پس چرا الکی پول اوردم
ات:چون وست راه خوراکی بگیریم شب بریم فیلم ببینیم
منم کارت ته همیشه همراهم
سوائا. ایو: هوراااااااا
. داخل پاساژ .
ات: پچه ها لباس ست بیاین بریم بخریم
سوئا: هله بریم
خانم هان: سلام خانم چی میخواین
ات: لیا اینا دوستام هستن اون لباس ست رو بیار میخوام ور داردم
لیا یا خانم هان: حتما ارباب
ماکیا: خالههههههه(بدو بدو)
(ادمین: ماکیادختر لیا یا خانم هان هست)
ات: ماکی کوچولو خیلی وقته ندیدمت
ماکیا:
شرت
7کامنت
10لایک
156دنبال کننده
🤍🖤💜
ته:خب حالا هم بره پیش کوک
ایو: نه میخوام پیش زن داداشم باشم (پوزخند)
سوئا: ها زن... زن داداشت ولی ولی مگه داداشت کیم تهیونگ نیست (تعجب)
ایو: هست
ته: و اتم زن منه
ات:خب من دیگه میرم... سوئا چرا دست منو گرفتی ول کن دیگه
سوئا: من من واقعا معذرت میخوام نمیخوام قرارداد شرکت نامزدم با اقای کیم به هم بخوره
ات: سوئا عزیز من گوش کن فامیل هوسوک چیه
سوئا: جانگ هست چطور
ات: اون جانگ هوسوک هست منم جانگ اتم ما خواهر برادریم منم مثل نامزدت رئیس اون شرکتم پس نمیشه قرارداد بهم بخوره چون ته من ازدواج کردیم و یه نینی تو راه داریم
همه: چی شد( با تعجب )
جیمین: مبارک باشه ات
سوئا: داداش تو خواهر شوهر منو میشناسی
جیمین: اره منو ته دوستیم و روز خواستگاری منم بودم دیگه پس میدونم ات کیه
ات; سوئا بهم نگو خواهر شوهر بهم بگو ات یا اونی
سوئا: باشه پس بهت میگم اونی
ایو:اتتتتتتت(عصبانی) چرا من نمیتوانم بهت بگم اونی
ات:چون نمیدونم جفتتون بگین اونی
سوئا.ایو: چشم اونییییییی(خوشحال)
ات:خب بای بای من دارم میرم خرید
سوئا:منم میام هوسوک کارتت رو بده
هوسوک: باشه
ایو: اونی وایسا الان میام
کوککککک(داد)
کوک: یاعلی چیشده عزیزم
ایو: عشقم کارتت رو بده من
کوک: باشه
ات: ته سوییچ ماشین
ته: بیا ( براش پرت میکنه)
ات:افرین پسر خوب
بای بای پسرا
پسرا: بای بای
.دخترا سوار ماشین شدن .
. درون راه .
سوئا: ات چرا تو مثل ما کارت نگرفتی
ات: چون فروشگاه مال خودمه
ایو: وات پس چرا الکی پول اوردم
ات:چون وست راه خوراکی بگیریم شب بریم فیلم ببینیم
منم کارت ته همیشه همراهم
سوائا. ایو: هوراااااااا
. داخل پاساژ .
ات: پچه ها لباس ست بیاین بریم بخریم
سوئا: هله بریم
خانم هان: سلام خانم چی میخواین
ات: لیا اینا دوستام هستن اون لباس ست رو بیار میخوام ور داردم
لیا یا خانم هان: حتما ارباب
ماکیا: خالههههههه(بدو بدو)
(ادمین: ماکیادختر لیا یا خانم هان هست)
ات: ماکی کوچولو خیلی وقته ندیدمت
ماکیا:
شرت
7کامنت
10لایک
156دنبال کننده
🤍🖤💜
۳.۰k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.