مامور مخفی
فصل دوم!
part ⁵
همونطور که پیش بینی میکردم کم خونی شدید داشتم و سردرد های اخیرمم برای همین موضوع بود.
گشویرو کنار گذاشتم و رفتم توی حال پیش تهیونگ تا ماجرا رو براش تعریف کنم.
ات:تهیونگااا
تهیونگ:چیه
ات:من..من میخام یه چیزی بهت بگم.
رفتم پیشش نشستم و شروع کردم به تعریف کردن.
تهیونگ:...راس..میگی
ات:اوهوم
تهیونگ:منو ببخش که سرت داد زدم خب من از هیچی خبر نداشتم.
ات:اشکاا نداره تهیونگا
خودمو توی بغلش انداختم و اونم محکم بغلم کرد.
با صدای تلویزیون که نشون دهنده شروع سریال مورد علاقم بود سرمو به سمت تلوزیون برگردوندم.
همونجوری توی بعلش مشغول دیدن فیلمم شدم که نفسای داغه تهیونگ رو روی گردنم حس کردم.
ات:چ.چی شده بیب
تهیونگ:هیچی چاگیا فقط دلم برت تنگ شده.
دستمو روی موهاش گذاشتمو نازش میکردم و اونم مثل یه بچه کوجولو بهم نگاه میکرد.
بعد از دیدن فیلم و شام خوردن به سمت اتاقم راه افتادمو روی تخت دراز کشیدم که تهیونگم اومد تو.
ادامه دارد....
۱۳ لایک
۱۰ کامنت
۳ فالو گایز
part ⁵
همونطور که پیش بینی میکردم کم خونی شدید داشتم و سردرد های اخیرمم برای همین موضوع بود.
گشویرو کنار گذاشتم و رفتم توی حال پیش تهیونگ تا ماجرا رو براش تعریف کنم.
ات:تهیونگااا
تهیونگ:چیه
ات:من..من میخام یه چیزی بهت بگم.
رفتم پیشش نشستم و شروع کردم به تعریف کردن.
تهیونگ:...راس..میگی
ات:اوهوم
تهیونگ:منو ببخش که سرت داد زدم خب من از هیچی خبر نداشتم.
ات:اشکاا نداره تهیونگا
خودمو توی بغلش انداختم و اونم محکم بغلم کرد.
با صدای تلویزیون که نشون دهنده شروع سریال مورد علاقم بود سرمو به سمت تلوزیون برگردوندم.
همونجوری توی بعلش مشغول دیدن فیلمم شدم که نفسای داغه تهیونگ رو روی گردنم حس کردم.
ات:چ.چی شده بیب
تهیونگ:هیچی چاگیا فقط دلم برت تنگ شده.
دستمو روی موهاش گذاشتمو نازش میکردم و اونم مثل یه بچه کوجولو بهم نگاه میکرد.
بعد از دیدن فیلم و شام خوردن به سمت اتاقم راه افتادمو روی تخت دراز کشیدم که تهیونگم اومد تو.
ادامه دارد....
۱۳ لایک
۱۰ کامنت
۳ فالو گایز
۱۷.۳k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.