پارت124
#پارت124
#شیطونکِ بابا🥺💜
به سختی خودمو روی زمین کشیدم و کنار تخت افتادم ، پهلوم خیلی درد میکرد و رون پامم تیرمیکشید
شلوامو دادم پایین که با دیدن کبودیم اشکم شدت گرفت
دندونامو از حرص روی هم فشارمیدادم و دوسداشتم همین الان از این جهم دره فرارکنم
اشکامو پاک کردم و دستمو روی شکمم گذاشتم ، خواستم به سمت در برم که افراز زودتر از من وارد شد
با دیدنش قدمی به عقب برداشتم و ترسیده گفتم:
_ بزار برم ، بخدا اگه بهم دست بزنی زنگ میزنم بابام بیاد پدرتو دربیاره
افراز گوشیمو به سمتم گرفت و گفت:
+اوکی زنگ بزن به بابات
با بُهت نگاهش کردم و گفتم:
_ چرا؟؟
+مگه نگفتی زنگ میزنم؟؟ زنگ بزن میفهمی
نمیدونستم چی تو سرش میگذره ، بخاطر همین مخالفت کردم
_ نمیزنم.چیکارش داری؟؟
دستش رفت بالا که ترسیده چشمامو بستم
+ زنگ بزن تا همینجا نکشتمت
تحکم خاصی تو صداش بود که باعث میشد ناخودآگاه به حرفاش گوش بدم
با دستای لرزون شماره ی بابارو گرفتم و روی بلندگ گو گذاشتم
بعد از چند تا بوق جواب که افراز گوشیمو از دستم گرفت و گفت:
+ سلام.....
#شیطونکِ بابا🥺💜
به سختی خودمو روی زمین کشیدم و کنار تخت افتادم ، پهلوم خیلی درد میکرد و رون پامم تیرمیکشید
شلوامو دادم پایین که با دیدن کبودیم اشکم شدت گرفت
دندونامو از حرص روی هم فشارمیدادم و دوسداشتم همین الان از این جهم دره فرارکنم
اشکامو پاک کردم و دستمو روی شکمم گذاشتم ، خواستم به سمت در برم که افراز زودتر از من وارد شد
با دیدنش قدمی به عقب برداشتم و ترسیده گفتم:
_ بزار برم ، بخدا اگه بهم دست بزنی زنگ میزنم بابام بیاد پدرتو دربیاره
افراز گوشیمو به سمتم گرفت و گفت:
+اوکی زنگ بزن به بابات
با بُهت نگاهش کردم و گفتم:
_ چرا؟؟
+مگه نگفتی زنگ میزنم؟؟ زنگ بزن میفهمی
نمیدونستم چی تو سرش میگذره ، بخاطر همین مخالفت کردم
_ نمیزنم.چیکارش داری؟؟
دستش رفت بالا که ترسیده چشمامو بستم
+ زنگ بزن تا همینجا نکشتمت
تحکم خاصی تو صداش بود که باعث میشد ناخودآگاه به حرفاش گوش بدم
با دستای لرزون شماره ی بابارو گرفتم و روی بلندگ گو گذاشتم
بعد از چند تا بوق جواب که افراز گوشیمو از دستم گرفت و گفت:
+ سلام.....
۶.۱k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.