مهم××××⬜ جای شخصیت مرده و ا/ت جای شخصیت زن
عشق اجباری _______p4
+داداش من دوست دارم تو توی عروسیم باشی میفهمی کاری که شده...هوم
~ ا/ت (با بغض)
+داداشی لطفاً
« دیگه نبینم زبون درازی کنی هان....باشه....
~ چشم بابا ببخشید
« آفرین.....شما دخترا پسرمم بهش برسین
✓ چشم آقای مین
که بابام رفت بیرون....
پرش زمانی......تالار
+داداش برو جلو بشین ببینمت باشه
~ باشه ا/ت دست بابا رو درست بگیر نزار دعوا درست کنه
+باشه..... ولی باید بعد دست بابا چی کار کنم
~ باهاش برو بعد داماد دستتو میگیره
+ هان اسمش چیه
~ خودمم نمیدونم....حالا گوش کن...
+ باشه
~ بعد که دست پسره رو گرفتی رو به روی هم وایمیسین..
+ خب...
+ بعد دیگه اهد ازدواج اینا رو میخونه تو هم باید بکی قبول میکنم...بعد که به پسره گفت اونم قبول کرد باید همو ببوسین
+ چییی
~ زهر مار ترسیدم.....ببوسش دیکه شوهرته دیگه...خب
+ ولی داداش
~ ا/ت داری عصبانیم میکنیا
+ ببخشید
که یکدفعه مامانم اومد داخل:
& ا/ت دخترم
+ بله مامان
&بیا بریم بابات منتظرته
+ باشه.....
+هان برو تا منم برم
~ باشه
هان رفت....منم رفتم پیش بابام
« ا/ت بریم
+ آره بابا
که درو باز کردن جلومو که دیدم یه پسر خیلی جذاب بود نمیتونستم زیبایی شو توصیف کنم که یکدفعه یادم اومد بخاطر این پسره زندگیم خراب شد و از توی فکر اومدم بیرون:
ویو ⬜
دختر کوچولویی هست خوشگله که لبخند زدم.....: ولی من
که دختره بهم رسید:
« ا/ت دست شوهرتو بگیر
+ باش...ه
دستشو گرفتم که بابام رفت ....
استرس دارم چرا
(خب بچه ها اینجا مرده سوگند میخونه و ا/ت ⬜ باید همو ببوسن)
...: همدیگرو میتونین ببوسین
ویو ⬜:
آخه من چه جوری این پدصگو ببوسم وقتی دستاش مثل چی میلرزه....
ویو ا/ت:
خب..... فاک من اینو چجوری ببوسم عوضی(خودتی عوضی پدصگ)منو میخواستی چیکار اینهمه دختر:
که دیدم سرشو نزدیک کرد و میلی متری لبم ایستاد و شروع کرد به حرکت دادن لبش انگار داره منو میبوسه....که گردنمو فشار داد منم مجبور شدم تضاهر کنم دارم میبوسمش....
پرش زمانی.....(همه ی مهمونا رفتن)
که یک دفعه:
+داداش من دوست دارم تو توی عروسیم باشی میفهمی کاری که شده...هوم
~ ا/ت (با بغض)
+داداشی لطفاً
« دیگه نبینم زبون درازی کنی هان....باشه....
~ چشم بابا ببخشید
« آفرین.....شما دخترا پسرمم بهش برسین
✓ چشم آقای مین
که بابام رفت بیرون....
پرش زمانی......تالار
+داداش برو جلو بشین ببینمت باشه
~ باشه ا/ت دست بابا رو درست بگیر نزار دعوا درست کنه
+باشه..... ولی باید بعد دست بابا چی کار کنم
~ باهاش برو بعد داماد دستتو میگیره
+ هان اسمش چیه
~ خودمم نمیدونم....حالا گوش کن...
+ باشه
~ بعد که دست پسره رو گرفتی رو به روی هم وایمیسین..
+ خب...
+ بعد دیگه اهد ازدواج اینا رو میخونه تو هم باید بکی قبول میکنم...بعد که به پسره گفت اونم قبول کرد باید همو ببوسین
+ چییی
~ زهر مار ترسیدم.....ببوسش دیکه شوهرته دیگه...خب
+ ولی داداش
~ ا/ت داری عصبانیم میکنیا
+ ببخشید
که یکدفعه مامانم اومد داخل:
& ا/ت دخترم
+ بله مامان
&بیا بریم بابات منتظرته
+ باشه.....
+هان برو تا منم برم
~ باشه
هان رفت....منم رفتم پیش بابام
« ا/ت بریم
+ آره بابا
که درو باز کردن جلومو که دیدم یه پسر خیلی جذاب بود نمیتونستم زیبایی شو توصیف کنم که یکدفعه یادم اومد بخاطر این پسره زندگیم خراب شد و از توی فکر اومدم بیرون:
ویو ⬜
دختر کوچولویی هست خوشگله که لبخند زدم.....: ولی من
که دختره بهم رسید:
« ا/ت دست شوهرتو بگیر
+ باش...ه
دستشو گرفتم که بابام رفت ....
استرس دارم چرا
(خب بچه ها اینجا مرده سوگند میخونه و ا/ت ⬜ باید همو ببوسن)
...: همدیگرو میتونین ببوسین
ویو ⬜:
آخه من چه جوری این پدصگو ببوسم وقتی دستاش مثل چی میلرزه....
ویو ا/ت:
خب..... فاک من اینو چجوری ببوسم عوضی(خودتی عوضی پدصگ)منو میخواستی چیکار اینهمه دختر:
که دیدم سرشو نزدیک کرد و میلی متری لبم ایستاد و شروع کرد به حرکت دادن لبش انگار داره منو میبوسه....که گردنمو فشار داد منم مجبور شدم تضاهر کنم دارم میبوسمش....
پرش زمانی.....(همه ی مهمونا رفتن)
که یک دفعه:
۴.۵k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.