پارت19

پارت19

هانی: پس میسو برای چی اومده بود
کوک: اون دیگه به تو ربطی نداره
هانی: ا.ت بیا
کوک: من نمیزارم ا.ت رو ببری
هانی: چرا اونوقت
کوک: دوسش دارم
هانی: اگه دوسش داشتی با ارومی باهاش رفتار میکردی
کوک: من کی با ا.ت بد رفتار کردم
هانی:همین امروز اومدی توی خونه ما به اجبار بردیش
کوک: من ا.ت رو به اجبار اوردم اینجا
هانی: آره
ا.ت: هانی کی گفته کوک منو به اجبار اورده من خودم اومدم اینجا
هانی: پس تحدیدتم کرده ا.ت من نباید از اول میزاشتم باهم باشین
ا.ت: هانی من کوک دوست دارم خودم اومدم به یونا هم گفتم
هانی: نه بریم ا.ت
ا.ت: تروخداا هانی میخوام بمونم
هانی: میدونم مجبوری
ا.ت: بخدا مجبور نیستم من خودم اومدم اینجا اصلا به یونا زنگ بزن بهش بگو
م.ک:اقا هانی بزار بمونه
هانی:ا.ت نمیای
ا.ت:بزار بمونم من خوبم
نامجون: هانی اون جاش خوبه مطمئن باش
هانی: خب باشه خب من برم
ا.ت: مرسی داداشی
هانی: مراقب خودت و اون بچه کوچولو باشه
ا.ت:مراقب هستم😊
هانی: خداحافظ
کوک: میموندی
هانی: نه خونه مامان و بابای یونا دعوتم
ا.ت: خوشبگذره
هانی رفت
م.ک: جونگکوک شانس اوردی

#کوک
#فیک
#سناریو