وانشات پارت ¹² من بر میگردم
خبرگشتن دیدم شوگاعه (شوگا،ات،جین از بچگی تا الن باهم رفیق بودن)
جلوم زانو زد و یه گل داد بهم
شوگا:تولدت مبارککک لیدی
پریدم بغلش کی منو تو هوا چرخوند میتونستم تصور کنم بخاطر لباسم چقد قشنگ شده بود گذاشت زمین که گوششو کرفتم و کشیدم
ات:هنوز کوچلوعی
شوگا:هوی گوشماااا
جین:ات برو رو استیج همه منتظرن
رفتم رو استیج و میکروفون و گرفتم
ات: اهم اهم یک دو ایییییییم عهههه بد گرررررررل (داد)
همه دست زدن
ات:امشب شب تولدمه مرسی که تا اینجا اومدین از خودتون خوببب پذیرایی کنید می خوام امشب بترکونیدددددد
همه جیغ زدن
اومدم پایین دخترا رو بغل کردم تهیونگ قرمز شده بود چون شوگا رو بغل کردم دستاشو مشت کرده بود تایم رقص بود
شوگا:ات از بس سینگلم کسی باهام نمیرقصه بیا مثلا باهم برقصیم😌😉
ات: بله بله حتما
رفتیم برقصیم یدقه شوگا پاهاشو میزاشت رو پام یدقه نیشگونش میگرفتم بعد جاهامون عوض شد اون رفت با یکی دیگه منم با یکی دیگه سرمو بالا اوردم دیدم تهیونگه دستشو دوره کمرم حلقه کرده بود
ته:تولدت مبارک
ات:نگران نیستی دوست دخترت ببینتت؟ ته ولم کن
ته: ایییی قلبم گفتی ته؟
اومد در گوشم
ته:ات خانم یه کادو برات دارم که کیف کنی
یکم خوشحال شدم کمرمو ول کرد و رفت رو استیج
ته:خب ببخشید دوستان چند دقیقه از وقتتونو بهم قرض بدید این اهنگو تقدیم میکنم به ات له عنوان کادوی تولد ولی اینو برای عشقم مینجی نوشتم(درواقع برای ات بوده)
با این حرفش قلبم درد گرفت
ولی خون بیشتر حرفاشو انگار برای من زده بود
بعد میکروفن به دست اومد پایین استیج و رفت جلوی مینجی زانو زد و حلقه رو جلوش گرفتم خشکم زده بود
ته:با من ازدواج میکنی؟
لیا:وایسییید (بلند)
یه فیلم پخش شد توی برد بزرگ که مینجی اومده بود تو اتاقم و گوشیمو برداشته بود
تهیونگ تعجب زده نگا میکرد مینجی مثله سگ ترسیده بود همینجوری از چشام اشک میبارید
لیا:تهیونگا ریدم دهنت که هر بار فقط دله این دختر رو شکوندی
تهیونگ برگشت سمتم اومد که بیا پیشم
ات:نههههعه نیا جلو ترررر ن.....نـزدیکم نشو لعنتیییییی(داد)
دوییدم سمت طبقه ی بالا رفتم تو اتاق
نشسته بودم زمینو گریه میکردم نگاه به آسمون میکردم که تهیونگ اومد پیشم
ته:ات
ات:بیا بشین کارت دارم
اومد کنارم نشست
ات:این اتاقو دوسش دارم چون منو یاده تو میندازه چون اینجا اهنگ کاور کردیم ده سال منتظرت بودم که برگردی! تا دوباره بیاییم اینجا و نگاه ستاره ها کنیم امشب می خواستم بهت بگم چقد دوست دارم ولی تو باهام اینکارو کردی میدونی؟ دیگه قلبم جایی برای بخشش نداره و دیگه ختی عاشقه کسی نمیشم تهیونگا من دوست داشتم بهتم گفتم نیاز به زمان دارم ولی تو؟....
دیدم اشک داره از چشای ته میباره
ته:ات منو ببخش🥺
ات:ته ایندفعه تو منو ببخش
جلوم زانو زد و یه گل داد بهم
شوگا:تولدت مبارککک لیدی
پریدم بغلش کی منو تو هوا چرخوند میتونستم تصور کنم بخاطر لباسم چقد قشنگ شده بود گذاشت زمین که گوششو کرفتم و کشیدم
ات:هنوز کوچلوعی
شوگا:هوی گوشماااا
جین:ات برو رو استیج همه منتظرن
رفتم رو استیج و میکروفون و گرفتم
ات: اهم اهم یک دو ایییییییم عهههه بد گرررررررل (داد)
همه دست زدن
ات:امشب شب تولدمه مرسی که تا اینجا اومدین از خودتون خوببب پذیرایی کنید می خوام امشب بترکونیدددددد
همه جیغ زدن
اومدم پایین دخترا رو بغل کردم تهیونگ قرمز شده بود چون شوگا رو بغل کردم دستاشو مشت کرده بود تایم رقص بود
شوگا:ات از بس سینگلم کسی باهام نمیرقصه بیا مثلا باهم برقصیم😌😉
ات: بله بله حتما
رفتیم برقصیم یدقه شوگا پاهاشو میزاشت رو پام یدقه نیشگونش میگرفتم بعد جاهامون عوض شد اون رفت با یکی دیگه منم با یکی دیگه سرمو بالا اوردم دیدم تهیونگه دستشو دوره کمرم حلقه کرده بود
ته:تولدت مبارک
ات:نگران نیستی دوست دخترت ببینتت؟ ته ولم کن
ته: ایییی قلبم گفتی ته؟
اومد در گوشم
ته:ات خانم یه کادو برات دارم که کیف کنی
یکم خوشحال شدم کمرمو ول کرد و رفت رو استیج
ته:خب ببخشید دوستان چند دقیقه از وقتتونو بهم قرض بدید این اهنگو تقدیم میکنم به ات له عنوان کادوی تولد ولی اینو برای عشقم مینجی نوشتم(درواقع برای ات بوده)
با این حرفش قلبم درد گرفت
ولی خون بیشتر حرفاشو انگار برای من زده بود
بعد میکروفن به دست اومد پایین استیج و رفت جلوی مینجی زانو زد و حلقه رو جلوش گرفتم خشکم زده بود
ته:با من ازدواج میکنی؟
لیا:وایسییید (بلند)
یه فیلم پخش شد توی برد بزرگ که مینجی اومده بود تو اتاقم و گوشیمو برداشته بود
تهیونگ تعجب زده نگا میکرد مینجی مثله سگ ترسیده بود همینجوری از چشام اشک میبارید
لیا:تهیونگا ریدم دهنت که هر بار فقط دله این دختر رو شکوندی
تهیونگ برگشت سمتم اومد که بیا پیشم
ات:نههههعه نیا جلو ترررر ن.....نـزدیکم نشو لعنتیییییی(داد)
دوییدم سمت طبقه ی بالا رفتم تو اتاق
نشسته بودم زمینو گریه میکردم نگاه به آسمون میکردم که تهیونگ اومد پیشم
ته:ات
ات:بیا بشین کارت دارم
اومد کنارم نشست
ات:این اتاقو دوسش دارم چون منو یاده تو میندازه چون اینجا اهنگ کاور کردیم ده سال منتظرت بودم که برگردی! تا دوباره بیاییم اینجا و نگاه ستاره ها کنیم امشب می خواستم بهت بگم چقد دوست دارم ولی تو باهام اینکارو کردی میدونی؟ دیگه قلبم جایی برای بخشش نداره و دیگه ختی عاشقه کسی نمیشم تهیونگا من دوست داشتم بهتم گفتم نیاز به زمان دارم ولی تو؟....
دیدم اشک داره از چشای ته میباره
ته:ات منو ببخش🥺
ات:ته ایندفعه تو منو ببخش
۱۹.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.