رمان
#رمان
#عاشقانه
-رمانحوریہیسید
#پارت_سیوهشتم
سرمو کردم تو پاکت
چسبشو باز کردم ..
′بسم الله الرحمن الرحیم
چطوری ممد ؟
اینو چند روز قبل اعزام نوشتم
نمیدونم چندروزی حالم بد بود
حتی حوصله تو رو هم نداشتم
خو وللش ..
الان که این نامه رو میخونی من نیستم
و به ملکوت اعلی پیوستم:/
گریه نکنیا با حوریه ها خوش میگذره😂..
بابا محمد جونم تو حوریه نمیخوای؟؟
داداش اوضاعت خیلی بیریخته
من دارم میبینمت
یکی رو میخوای سر رو سامونت بده
این چه وضعشه😐؟
میدونم هرجا میری پرتت میکنن بیرون
بچه حزب اللهی
پیامبر اکرم صلوات الله علیه میفرماید
النکاح سنتی
این رو هم خودم روز عقد یاد گرفتم
البته روز عقد که نه ...
آنقدر فیلم روز عقدمو از روی شوق مرتب دیدم
حتی یادگرفتم برای دیگران خطبه عقد بخونم😂
خب داش بسیجی ژون این رسمش نبود!
دختر چه شکلی میخوای ؟
میخوای تو خیابون برات فرق باز کنه یا رو بگیره؟′
دستمو رو انداختم پایین و فشار دادم جوری که برگه داشت پاره میشد
من مگه سرم از تنم جدا بشه بزارم ابریشم موهای زنم رو نامحرم ببینه !🤨
از شدت عصبانیت برگه رو دیگه نگاه نکردم و سوار ماشین شدم
آنقدر حواسم پرت شده بود که حتی متوجه نشدم ماشینی که خراب بود الان چرا روشن شده بود!!
به خونه که رسیدم برگه رو روی جاکفشی گذاشتم و رفتم یه چیزی بخورم
تو آشپزخونه که رفتم دیدم زهرا داره سالاد درست میکنه ..
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
#عاشقانه
-رمانحوریہیسید
#پارت_سیوهشتم
سرمو کردم تو پاکت
چسبشو باز کردم ..
′بسم الله الرحمن الرحیم
چطوری ممد ؟
اینو چند روز قبل اعزام نوشتم
نمیدونم چندروزی حالم بد بود
حتی حوصله تو رو هم نداشتم
خو وللش ..
الان که این نامه رو میخونی من نیستم
و به ملکوت اعلی پیوستم:/
گریه نکنیا با حوریه ها خوش میگذره😂..
بابا محمد جونم تو حوریه نمیخوای؟؟
داداش اوضاعت خیلی بیریخته
من دارم میبینمت
یکی رو میخوای سر رو سامونت بده
این چه وضعشه😐؟
میدونم هرجا میری پرتت میکنن بیرون
بچه حزب اللهی
پیامبر اکرم صلوات الله علیه میفرماید
النکاح سنتی
این رو هم خودم روز عقد یاد گرفتم
البته روز عقد که نه ...
آنقدر فیلم روز عقدمو از روی شوق مرتب دیدم
حتی یادگرفتم برای دیگران خطبه عقد بخونم😂
خب داش بسیجی ژون این رسمش نبود!
دختر چه شکلی میخوای ؟
میخوای تو خیابون برات فرق باز کنه یا رو بگیره؟′
دستمو رو انداختم پایین و فشار دادم جوری که برگه داشت پاره میشد
من مگه سرم از تنم جدا بشه بزارم ابریشم موهای زنم رو نامحرم ببینه !🤨
از شدت عصبانیت برگه رو دیگه نگاه نکردم و سوار ماشین شدم
آنقدر حواسم پرت شده بود که حتی متوجه نشدم ماشینی که خراب بود الان چرا روشن شده بود!!
به خونه که رسیدم برگه رو روی جاکفشی گذاشتم و رفتم یه چیزی بخورم
تو آشپزخونه که رفتم دیدم زهرا داره سالاد درست میکنه ..
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
۲.۲k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.