عهد الست
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ ۛ شَهِدْنَا ۛ أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَٰذَا غَافِلِينَ
و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم
که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم
سوره اعراف ایه 172
نماز شام قیامت به هوش باز آید
کسی که خورده بود می ز بامداد الست
این مفهوم عهدی که خدا از روح بشری قبل از وجود و به تن امدن میگیرد که ایا من پروردگار شما هستم و همه میگویند اری یعنی اولا همه انسان ها به ذات پاک و خداپرست هستند بر عکس تفکر مسیحی که ادم رو به ذات گناهکار میداند و دوم اینکه حیات نعمتی هستی که خدا برای تحقق ان عهد با بشر می بندد که اول تعهد بده من خدای تو هستم بعد به وجود بیاورمت
اینکه خدا میگه کن فیکون یعنی امر بر تحقق وجود شی هست در عالم عدم
این همان هست
بقول جنید نیشابوری عدم بر ذریه بشر ساطع بود مگر انگاه که ندا امد که الست بربکم و شور این ندای پروردگار بر روح بشر مانند سماعی بود بر دل عارفان
امام محمد غزالی هم دلیل این ایه را فطری بودن توحید میداند و اینکه همه عالمیان بر ذات خود تصدیق بر توحید حق میکنند
عین القضات همدانی در لوایحش با اشاره به این ایا این عهد را عهد معشوق با عاشقی می داند که عاشق به سفر رفته است و عهد اگر بشکند که نه عاشق که تاجر هست و سود تاجری می برد نه وصال معشوقی
زنده بلی بلی زنم، نام نهاد دشمنم
بس که بلی همی زنم، در عقب الست تو
...
پرسیدهای که: باده خورد اوحدی؟ بلی
خوردست باده، لیک ز جام الست عشق
...
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکمِ بلا بستهاند عهدِ الست
...
می چون سبو کشید، لب می پرست ما
در کارگاه سعی، نجنبید دست ما
ما کرده ایم دانه ی دل در زمین عشق
از آسیای چرخ نیاید شکست ما
امروز، زاهد از لب ما بوی می شنید
ای بی خبر ز بزم شراب الست ما
....
و به یاد آر هنگامی که خدای تو از پشت فرزندان آدم ذرّیّه آنها را برگرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ همه گفتند: بلی، ما گواهی دهیم
که دیگر در روز قیامت نگویید: ما از این واقعه غافل بودیم
سوره اعراف ایه 172
نماز شام قیامت به هوش باز آید
کسی که خورده بود می ز بامداد الست
این مفهوم عهدی که خدا از روح بشری قبل از وجود و به تن امدن میگیرد که ایا من پروردگار شما هستم و همه میگویند اری یعنی اولا همه انسان ها به ذات پاک و خداپرست هستند بر عکس تفکر مسیحی که ادم رو به ذات گناهکار میداند و دوم اینکه حیات نعمتی هستی که خدا برای تحقق ان عهد با بشر می بندد که اول تعهد بده من خدای تو هستم بعد به وجود بیاورمت
اینکه خدا میگه کن فیکون یعنی امر بر تحقق وجود شی هست در عالم عدم
این همان هست
بقول جنید نیشابوری عدم بر ذریه بشر ساطع بود مگر انگاه که ندا امد که الست بربکم و شور این ندای پروردگار بر روح بشر مانند سماعی بود بر دل عارفان
امام محمد غزالی هم دلیل این ایه را فطری بودن توحید میداند و اینکه همه عالمیان بر ذات خود تصدیق بر توحید حق میکنند
عین القضات همدانی در لوایحش با اشاره به این ایا این عهد را عهد معشوق با عاشقی می داند که عاشق به سفر رفته است و عهد اگر بشکند که نه عاشق که تاجر هست و سود تاجری می برد نه وصال معشوقی
زنده بلی بلی زنم، نام نهاد دشمنم
بس که بلی همی زنم، در عقب الست تو
...
پرسیدهای که: باده خورد اوحدی؟ بلی
خوردست باده، لیک ز جام الست عشق
...
مقام عیش میسر نمیشود بیرنج
بلی به حکمِ بلا بستهاند عهدِ الست
...
می چون سبو کشید، لب می پرست ما
در کارگاه سعی، نجنبید دست ما
ما کرده ایم دانه ی دل در زمین عشق
از آسیای چرخ نیاید شکست ما
امروز، زاهد از لب ما بوی می شنید
ای بی خبر ز بزم شراب الست ما
....
۳.۸k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.