درخواستی تهیونگ
درخواستی تهیونگ
وقتی مافیا بود و عاشقت شد
توی این دنیا آدمای زیادی وجود داره
بعضیا میمیرن بعضیا متولد میشن
بعضیا خیرن بعضیا شر
تو از کدوم دسته ای؟
تهیونگ
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم یعنی کی اول صبح باهام کار داشت؟
تهیونگ.الو
لیانگ.سلام آقای تهیونگ
تهیونگ.لیانگ توئی چیکار داری؟
لیانگ.ببخشید نمیخاستم از خواب بیدارتون کنم بار اسلحه از آمریکا رسید زنگ زدم تا بیاین مدارکو امضا کنین
تهیونگ.تا نیم ساعت دیگه اونجام
گوشی رو قطع کردم رفتم دستشویی کارای مربوط رو کردم اومدم در کمدمو باز کردم یه پیراهن مشکی پوشیدم رفتم پایین زیاد عادت نداشتم صبحونه بخورم پس به اجوما گفتم یه قهوه برام درست کنه قهومو که خوردم رفتم توی حیاط امروز سوار ماشین بی ام و شدم راه افتادم
ات
هوممم یه صبح دیگه از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو کردم اومدم بیرون خب امروز لباس چی بپوشم؟
از توی کمدم یه پیراهن سفید برداشتم با یه شلوار کرم که خیلی بهم میومدن
موهامو باز گذاشتم یه آرایش لایت کردمو رفتم پایین
ات.صبح بخیر مامان
مامان ات. صبح بخیر خانوم دکتر بیا صبحونه
ات.چشم
صبحونمو که خوردم سوار ماشین شدم راه افتادم سمت بیمارستان
تهیونگ
تقریباً نیم ساعت از اومدنم گذشته بود که صدای تیراندازی شنیدم مین اشغال پس این همش یه نقشه بود
داشتم با بادیگاردای اون عوضی مبارزه میکردم که یهو درد بدی توی پهلوم پیچید بعدشم هیچی نفهمیدمو بیهوش شدن
ات
توی اتاقم نشسته بودم که یهو در اتاقم باز شد
پرستار.خانوم دکتر یه بیمار اورژانسی دارین که تیر خورده
ات.چی اومدم
رفتم که با یه پسر حدودا ۲۸ساله مواجه شدم این تیر خورده بود؟
چقد جذاب بود هی ات الان وقت این حرفا نیست
ات.اتاق عملو آماده کنید زود
ات
عمل تموم شده بود بیمارو بردن توی بخش هنوز بیهوش بود
داشتم پروندشو چک میکردم
کیم تهیونگ سن۲۹ پدرو مادر در بچگی از دست داده
به عکسش خیره شدم چقد جذاب بود
اینقدر محوش شده بودم که متوجه صدای در نشدم
ات.بیا تو
پرستار.خانوم یه آقا که انگار همراه بیمار هستن میخان شما رو ببینن
ات.اوکی تو برو من میام
پروندشو بستم گذاشتم توی کمدم روپوش دکتریم رو پوشیدم ،در اتاق رو زدم و وارد شدن
لیانگ.سلام خانوم دکتر
ات.سلام
لیانگ.ببخشید بیمار کی مرخص میشه میخام ببرمش
ات. اون تیری که خوردن خیلی جای بدی بوده اگه یکم بالا تر بود ممکن بود جونشو از دست بده یه چند روزی باید بیمارستان بمونن
لیانگ.اخه نمیشه این آقا شغلش جوریه که نمیتونه...
تهیونگ.لی لیانگ(بیحال)
لیانگ.بله آقا حالتون خوبه؟
این درخواستی بود بقیشو یه پارت دیگه میزارم
وقتی مافیا بود و عاشقت شد
توی این دنیا آدمای زیادی وجود داره
بعضیا میمیرن بعضیا متولد میشن
بعضیا خیرن بعضیا شر
تو از کدوم دسته ای؟
تهیونگ
با صدای زنگ گوشیم از خواب بیدار شدم یعنی کی اول صبح باهام کار داشت؟
تهیونگ.الو
لیانگ.سلام آقای تهیونگ
تهیونگ.لیانگ توئی چیکار داری؟
لیانگ.ببخشید نمیخاستم از خواب بیدارتون کنم بار اسلحه از آمریکا رسید زنگ زدم تا بیاین مدارکو امضا کنین
تهیونگ.تا نیم ساعت دیگه اونجام
گوشی رو قطع کردم رفتم دستشویی کارای مربوط رو کردم اومدم در کمدمو باز کردم یه پیراهن مشکی پوشیدم رفتم پایین زیاد عادت نداشتم صبحونه بخورم پس به اجوما گفتم یه قهوه برام درست کنه قهومو که خوردم رفتم توی حیاط امروز سوار ماشین بی ام و شدم راه افتادم
ات
هوممم یه صبح دیگه از خواب بیدار شدم رفتم دستشویی کارای مربوط رو کردم اومدم بیرون خب امروز لباس چی بپوشم؟
از توی کمدم یه پیراهن سفید برداشتم با یه شلوار کرم که خیلی بهم میومدن
موهامو باز گذاشتم یه آرایش لایت کردمو رفتم پایین
ات.صبح بخیر مامان
مامان ات. صبح بخیر خانوم دکتر بیا صبحونه
ات.چشم
صبحونمو که خوردم سوار ماشین شدم راه افتادم سمت بیمارستان
تهیونگ
تقریباً نیم ساعت از اومدنم گذشته بود که صدای تیراندازی شنیدم مین اشغال پس این همش یه نقشه بود
داشتم با بادیگاردای اون عوضی مبارزه میکردم که یهو درد بدی توی پهلوم پیچید بعدشم هیچی نفهمیدمو بیهوش شدن
ات
توی اتاقم نشسته بودم که یهو در اتاقم باز شد
پرستار.خانوم دکتر یه بیمار اورژانسی دارین که تیر خورده
ات.چی اومدم
رفتم که با یه پسر حدودا ۲۸ساله مواجه شدم این تیر خورده بود؟
چقد جذاب بود هی ات الان وقت این حرفا نیست
ات.اتاق عملو آماده کنید زود
ات
عمل تموم شده بود بیمارو بردن توی بخش هنوز بیهوش بود
داشتم پروندشو چک میکردم
کیم تهیونگ سن۲۹ پدرو مادر در بچگی از دست داده
به عکسش خیره شدم چقد جذاب بود
اینقدر محوش شده بودم که متوجه صدای در نشدم
ات.بیا تو
پرستار.خانوم یه آقا که انگار همراه بیمار هستن میخان شما رو ببینن
ات.اوکی تو برو من میام
پروندشو بستم گذاشتم توی کمدم روپوش دکتریم رو پوشیدم ،در اتاق رو زدم و وارد شدن
لیانگ.سلام خانوم دکتر
ات.سلام
لیانگ.ببخشید بیمار کی مرخص میشه میخام ببرمش
ات. اون تیری که خوردن خیلی جای بدی بوده اگه یکم بالا تر بود ممکن بود جونشو از دست بده یه چند روزی باید بیمارستان بمونن
لیانگ.اخه نمیشه این آقا شغلش جوریه که نمیتونه...
تهیونگ.لی لیانگ(بیحال)
لیانگ.بله آقا حالتون خوبه؟
این درخواستی بود بقیشو یه پارت دیگه میزارم
۱۰.۴k
۱۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.