پارت ۲
پارت ۲
ویو ات
رفتم حاضر شدم اومدم که بریم کمپانی بعد از کلی تمرین بلخره میتونیم بریم خونه چون فردا شب اجرا داریم خواستم چون تنها باشم یکم به بچه ها گفتم برن خودمم یواش یواش رفتم شب بود همجا هم خلوت بود از یک پارکی رد شدم که یه چند پسر رو دیدم چهرشون برام آشنا بود رفتم پشت یه درخت غایم شدم شتتت اون تهیونگ با دوستاش بود هعی کاشکی منم میتونستم دوستش باشم با ناراحتی به خونه برگشتم همه خواب بودن منم رفتم تو اتاقمو و خوابیدم
فردا صبح
از خواب که بیدار شدم رفتم از پله پایین تو خواب و بیداری بودم که با چیزی که دیدم خواب از سرم پرید اینا اینجا چکار میکنننن به خودم نگاه کردم که فقط یه تیشرت و شلوارک پوشیده بودم سری رفتم اتاقم اوفف خدایش که خواب نیستم رفتم سمت کمد یه لباس برداشتم پوشیدم رفتم پایین
ات: الارا میشه بیای
الارا: حتمن
ات: اینا اینجا چکار میکنن
الارا:دختر اینا اینجا چکار میکنن راستش دوست ماکیا هستن
ات: شتتت من آبروم رفت
الارا: نه نرفت بیا بریم بشینیم
ات: نه نه من نمیاممم
ماکیا: ات اتفاقی افتاده
ات: ها نه نه
الارا: در واقع از تهیونگ خوشش میاد و شکه شده که با اعضا دوستی
ماکیا: ات راست میگه
ات: میمردی نگی آره خب
ماکیا: خوبه بریم بشینیم
ات:من نمیام میرم بیرون کار دارم
ماکیا: مطمعنی
ات: اهوم
ویو ات
رفتم حاضر شدم اومدم که بریم کمپانی بعد از کلی تمرین بلخره میتونیم بریم خونه چون فردا شب اجرا داریم خواستم چون تنها باشم یکم به بچه ها گفتم برن خودمم یواش یواش رفتم شب بود همجا هم خلوت بود از یک پارکی رد شدم که یه چند پسر رو دیدم چهرشون برام آشنا بود رفتم پشت یه درخت غایم شدم شتتت اون تهیونگ با دوستاش بود هعی کاشکی منم میتونستم دوستش باشم با ناراحتی به خونه برگشتم همه خواب بودن منم رفتم تو اتاقمو و خوابیدم
فردا صبح
از خواب که بیدار شدم رفتم از پله پایین تو خواب و بیداری بودم که با چیزی که دیدم خواب از سرم پرید اینا اینجا چکار میکنننن به خودم نگاه کردم که فقط یه تیشرت و شلوارک پوشیده بودم سری رفتم اتاقم اوفف خدایش که خواب نیستم رفتم سمت کمد یه لباس برداشتم پوشیدم رفتم پایین
ات: الارا میشه بیای
الارا: حتمن
ات: اینا اینجا چکار میکنن
الارا:دختر اینا اینجا چکار میکنن راستش دوست ماکیا هستن
ات: شتتت من آبروم رفت
الارا: نه نرفت بیا بریم بشینیم
ات: نه نه من نمیاممم
ماکیا: ات اتفاقی افتاده
ات: ها نه نه
الارا: در واقع از تهیونگ خوشش میاد و شکه شده که با اعضا دوستی
ماکیا: ات راست میگه
ات: میمردی نگی آره خب
ماکیا: خوبه بریم بشینیم
ات:من نمیام میرم بیرون کار دارم
ماکیا: مطمعنی
ات: اهوم
۶.۵k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.