پارت۱۳
ویو جیا
دیدم که یه پسره است که دستمالی به سمتم گرفته دستمال و از دستش گرفتم و اشکام و پاک میکردم که کنارم نشست
پسره:حالت خوبه
+ن.ه
سرم پایین بود و آروم گریه میکردم
پسره:چرا گریه میکنی آروم باش
+....
داشتم گریه میکردم که منو سمت خودش برگردوندم هنوزم سرم پایین بود که منو بغل کرد و آروم دستش و پشتم میکشید بگو که گذشت حالم بهتر شد و از بغلش بیرون اومدم
پسره:بهتر شدی
+آره ممنون
پسره:میشه بپرسم چرا گریه میکردی
+ دوست پسرم بهم خیانت کرد یعنی خودش دوست دختر داشت
پسره:ببخشید اگه ناراحتت کردم
+اشکالی ندارد
پسره:میتونم اسمت و بدونم
+جیا هستم
پسره:منم جیمینم
+اسم قشنگی داری درست مثل خودت
جیمین:ممنون تو هم خیلی خوشگلی
+اوهوم
جیمین:میشه شمارت و بهم بدی
+باشه بنویس...........
جیمین:ممنون میخوای باهم بریم کافه
+باشه مشکلی ندارم
من و جیمین به سمت کافه ی نزدیک پارک رفتیم و واردش شدیم بعد از اینکه سفارشمون و دادیم باهم کلی حرف زدیم پسره خوبی بود حداقل برای چند دقیقه هم که شده تونستم جونگکوک و فراموش کردم
ویو جونگکوک
لباسم و عوض کردم و از خونه خارج شدم داشتم دنبال جیا میگشتم ولی هرچی گشتم پیداش نکردم دوباره به خونه برگشتم و داشتم فکر میکردم که کجا ممکنه باشه همون جوری داشتم فکر میکردم که از جلوم یه کافه رد شدم یهو یه چهره ی آشنای دیدم وقتی نگاه کردم اون
(در کافه شیشه ی بود برای همین میشه داخل کافه رو دید)
ادامه دارد
دیدم که یه پسره است که دستمالی به سمتم گرفته دستمال و از دستش گرفتم و اشکام و پاک میکردم که کنارم نشست
پسره:حالت خوبه
+ن.ه
سرم پایین بود و آروم گریه میکردم
پسره:چرا گریه میکنی آروم باش
+....
داشتم گریه میکردم که منو سمت خودش برگردوندم هنوزم سرم پایین بود که منو بغل کرد و آروم دستش و پشتم میکشید بگو که گذشت حالم بهتر شد و از بغلش بیرون اومدم
پسره:بهتر شدی
+آره ممنون
پسره:میشه بپرسم چرا گریه میکردی
+ دوست پسرم بهم خیانت کرد یعنی خودش دوست دختر داشت
پسره:ببخشید اگه ناراحتت کردم
+اشکالی ندارد
پسره:میتونم اسمت و بدونم
+جیا هستم
پسره:منم جیمینم
+اسم قشنگی داری درست مثل خودت
جیمین:ممنون تو هم خیلی خوشگلی
+اوهوم
جیمین:میشه شمارت و بهم بدی
+باشه بنویس...........
جیمین:ممنون میخوای باهم بریم کافه
+باشه مشکلی ندارم
من و جیمین به سمت کافه ی نزدیک پارک رفتیم و واردش شدیم بعد از اینکه سفارشمون و دادیم باهم کلی حرف زدیم پسره خوبی بود حداقل برای چند دقیقه هم که شده تونستم جونگکوک و فراموش کردم
ویو جونگکوک
لباسم و عوض کردم و از خونه خارج شدم داشتم دنبال جیا میگشتم ولی هرچی گشتم پیداش نکردم دوباره به خونه برگشتم و داشتم فکر میکردم که کجا ممکنه باشه همون جوری داشتم فکر میکردم که از جلوم یه کافه رد شدم یهو یه چهره ی آشنای دیدم وقتی نگاه کردم اون
(در کافه شیشه ی بود برای همین میشه داخل کافه رو دید)
ادامه دارد
۳.۰k
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.