?!Say please
فیک say please?!
ژانر : اکشن/مافیا/عاشقانه?
کاپل اصلی : چانمین
کاپل فرعی : مینسونگ
P 3
ویو کریستوفر بنگ چان/ (حال میکنید اسمشو کامل میگم کریستوفر بنگ ...سگتم)
داشتم ی دستی رانندگی میکردم که شنیدم سونگمین گفت
+عاشق کسایی که با ی دست رانندگی میکنن(خیلیییی آروم)
_شنیدم چی گفتی سونگی
+وووییی ببخشید چانی
_رسیدیم پیاده شو
ویو سونگمین توی هواپیما ساعت 1 و 30 شب /
توی هواپیما نشسته بودیم هواپیما داشت بلند میشد من خیلی میترسیدم... و چان از این ترسم باخبر بود...
(مامان سونگمین مجبور بود پسرش رو با چان بفرسته معامله که با مافیای آمریکا معامله کنن مجبور بودااا)
_میترسی عزیزم؟
+خب...نه..چیزه یعنی..آره
که دیدم دستمو گرفته منو کشید بغلش گفت
_نباید بترسی کوچولو هواپیما که ترس نداره
+چرا باهام مثل بچه ها رفتار میکنی؟
+من بچه نیستم که...(مظلوم)
_برای من بچه ای ...نینی
+هِییی
صورتشو به صورتم نزدیک کرد فقط..فقط 5 سانت فاصله داشتیم لب زد...
_کاری نکن که الان باهات یکاری کنم که از اول دوستیمون میخواستم بکنم کوچولو...
+چیکار؟(پوزخند و نگران)
_این کار...
ویو بنگچان/
لباش...
لبم رو محکم کوبیدم رو لباش و میبوسیدمش اول
تو شوک بود ولی بعد چند ثانیه همکاری کرد
و بعد از 2 مین ازم فاصله گرفت گفت
+ولی تو حق نداشتی اینکار رو باهام بکنی آقای کریستوفر
_حالا که دیدی کردم
تا برسیم به آمریکا اصلا باهام حرف نمیزد ...قهره باهام؟ نمیخواستم باهام قهر کنه...
_ببخشید سونگی
+...
ویو سونگمین توی هتل /
تا رسیدیم به اتاقمون رفتم تو و لباسام رو عوض کردم
ی شلوارک سفید کوتاه تا زانوهام و ی هودی مشکی که ازم کمی بزرگتر بود رو پوشیدم راستش تو اون هودی میشه گفت گم میشدم...هه
چند ساعته که با بنگچان حرف نزدم؟
بنگچان از اتاق لباسا اومد بیرون
ی شلوار گشاد پوشیده بود با آستین حلقه ای جذب مشکی
عضله هاش کاملا تو دید بود...جذابه...
یک دقیقه کامل داشتم بهش نگاه میوردم که با چک محکمی که به خودم زدم گفتم
+هی نگاه نکن بدبخت(چرا به خودت میگی بدبخت آخه پاپی کوشولووو)
_بالاخره بعد از ....ساعت صدایی ازت در اومد
+...محکم رفتم بغلش کردم گفتم ببخشید باهات حرف نمیزدم چانی
_منم متاسفم که اونکار رو کردم
+مشکلی نیست بالاخره هردومون اینو
_میخواستیم؟
+میخواستیم!
منو روی تخت انداخت که به حرف اومدم
+نکن...لطفا
_کاری باهات ندارم شاید کمی درد داشته باشه بیب!
+لطفا..نکن
_چرا؟(سرد)
+چون...
.
.
.
فیکم خوب نیس نه؟:(
حمایتهای شما هم خوب نیست بهترش کنید:(
حمایت کن بیب★;
ژانر : اکشن/مافیا/عاشقانه?
کاپل اصلی : چانمین
کاپل فرعی : مینسونگ
P 3
ویو کریستوفر بنگ چان/ (حال میکنید اسمشو کامل میگم کریستوفر بنگ ...سگتم)
داشتم ی دستی رانندگی میکردم که شنیدم سونگمین گفت
+عاشق کسایی که با ی دست رانندگی میکنن(خیلیییی آروم)
_شنیدم چی گفتی سونگی
+وووییی ببخشید چانی
_رسیدیم پیاده شو
ویو سونگمین توی هواپیما ساعت 1 و 30 شب /
توی هواپیما نشسته بودیم هواپیما داشت بلند میشد من خیلی میترسیدم... و چان از این ترسم باخبر بود...
(مامان سونگمین مجبور بود پسرش رو با چان بفرسته معامله که با مافیای آمریکا معامله کنن مجبور بودااا)
_میترسی عزیزم؟
+خب...نه..چیزه یعنی..آره
که دیدم دستمو گرفته منو کشید بغلش گفت
_نباید بترسی کوچولو هواپیما که ترس نداره
+چرا باهام مثل بچه ها رفتار میکنی؟
+من بچه نیستم که...(مظلوم)
_برای من بچه ای ...نینی
+هِییی
صورتشو به صورتم نزدیک کرد فقط..فقط 5 سانت فاصله داشتیم لب زد...
_کاری نکن که الان باهات یکاری کنم که از اول دوستیمون میخواستم بکنم کوچولو...
+چیکار؟(پوزخند و نگران)
_این کار...
ویو بنگچان/
لباش...
لبم رو محکم کوبیدم رو لباش و میبوسیدمش اول
تو شوک بود ولی بعد چند ثانیه همکاری کرد
و بعد از 2 مین ازم فاصله گرفت گفت
+ولی تو حق نداشتی اینکار رو باهام بکنی آقای کریستوفر
_حالا که دیدی کردم
تا برسیم به آمریکا اصلا باهام حرف نمیزد ...قهره باهام؟ نمیخواستم باهام قهر کنه...
_ببخشید سونگی
+...
ویو سونگمین توی هتل /
تا رسیدیم به اتاقمون رفتم تو و لباسام رو عوض کردم
ی شلوارک سفید کوتاه تا زانوهام و ی هودی مشکی که ازم کمی بزرگتر بود رو پوشیدم راستش تو اون هودی میشه گفت گم میشدم...هه
چند ساعته که با بنگچان حرف نزدم؟
بنگچان از اتاق لباسا اومد بیرون
ی شلوار گشاد پوشیده بود با آستین حلقه ای جذب مشکی
عضله هاش کاملا تو دید بود...جذابه...
یک دقیقه کامل داشتم بهش نگاه میوردم که با چک محکمی که به خودم زدم گفتم
+هی نگاه نکن بدبخت(چرا به خودت میگی بدبخت آخه پاپی کوشولووو)
_بالاخره بعد از ....ساعت صدایی ازت در اومد
+...محکم رفتم بغلش کردم گفتم ببخشید باهات حرف نمیزدم چانی
_منم متاسفم که اونکار رو کردم
+مشکلی نیست بالاخره هردومون اینو
_میخواستیم؟
+میخواستیم!
منو روی تخت انداخت که به حرف اومدم
+نکن...لطفا
_کاری باهات ندارم شاید کمی درد داشته باشه بیب!
+لطفا..نکن
_چرا؟(سرد)
+چون...
.
.
.
فیکم خوب نیس نه؟:(
حمایتهای شما هم خوب نیست بهترش کنید:(
حمایت کن بیب★;
۳.۲k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.