پارت ۵۸
ما هم که مثل همیشه وقت گیر آوردیم و شروع کردیم جرعت حقیقت بازی کردن.
بعد از جرعت حقیقت و کلی خوش گذروندن بالاخره جشن تموم شد و همه رفتیم خونمون.
وقتی رسیدم رفتم توی اتاق و لباسمو عوض کردم و ارایشم رو هم پاک کردم که دیدم گوشه ی لبم زخمه . اووووف ای از دست تو کوک . بد جور گاز میگیره و سر جرعت حقیقت آخرش بوسم کرد . خلاصه کارامو که کردم رفتم پایین تو سالن که دیدم کوک با دوتا لیوان آب میوه نشسته پای تلویزیون . عررر از همون لباس لش های خودش پوشیده بوووود. آنقدر جذاب شده بود که نگوووو.
رفتم نشستم پیشش که یکی از لیوانا رو داد دستم . گفت : فیلم بذارم؟
ا.ت: اره ...ولی تروخدا جان جدت صحنه دار نباشه. من نمیتونم........( کوک حرفشو قطع کرد )
کوک: چرا اتفاقا میخوام صحنه دار بذارم....ا.ت: خب بذار فقط بعدش خودت خمار میمونی.
کوک: چرا؟
ا.ت: حافظه ی ماهیتو بنازم .من حالم کوکککک . برو دوش آب سرد بگیر الان ادامه بدیم من همینجا به ف.ا.ک میرم . ولی بازم متاسفم ددی باید ۶ ماه صبر کنی .
کوک: کرم داری تو این شرایط میگی ددی؟ اصلا من کی بچه خواستم؟
ا.ت: اره عمم بود که شیش راند ت.و.م خالی کرد . خوبه حالا شیش قلو نیس.
کوک: اره میدونم عمت بود .
ا.ت: ( کوسن روی مبل رو پرت کرد سمت کوک) ول کن دیگهههه اههههه.
کوک: باشه باشه حرص نخور سیرت خشک میشه ( جرررر کوک هم از اینا بلده )
ا.ت: میزنمتاااا
کوک: خیلی خب باشه. خب.... فیلم کمدی بذارم؟
ا.ت: اره ...اره خیلی خوبه .
پرش زمانی به ۲۰ دقیقا که از فیلم گذشت :
ا.ت ویو:
کوک فیلم کمدی گذاشت و نشستیم دیدیم. تقریبا بیست دقیقه از فیلم میگذشت که یهو یارو یه چیز گفت که از خنده جر خوردم . از شدت خنده پخش زمین شده بودم و از مبل افتادم پایین .
کوک اولش پوکر نگام کرد بعد یهو زد زیر خنده. همینطوری داشتیم میخندیدین و ا.ت هم داشت پاره میشد با خنده بهش گفتم : عه عه عه بلند شو بچم له شد . ( با خنده)
ا.ت: 😐 تا دو دقیقه پیش که بچه نمیخواستی.
و خلاصه کلی خندیدن و ادامه فیلم رو دیدن و ......
پرش زمانی به روزی که ا.ت داره میره بیمارستان بزاد : ( جررررر)
..............................
سلااام چطورین .
بین این عکسا بی که گذاشتم یکی از اینا رو خودتون انتخاب کنین که استایل پسرا بود برای جشن دخترا .
پارت های بعدی خیلی جالب میشه. و همینطور فان .
بعد از جرعت حقیقت و کلی خوش گذروندن بالاخره جشن تموم شد و همه رفتیم خونمون.
وقتی رسیدم رفتم توی اتاق و لباسمو عوض کردم و ارایشم رو هم پاک کردم که دیدم گوشه ی لبم زخمه . اووووف ای از دست تو کوک . بد جور گاز میگیره و سر جرعت حقیقت آخرش بوسم کرد . خلاصه کارامو که کردم رفتم پایین تو سالن که دیدم کوک با دوتا لیوان آب میوه نشسته پای تلویزیون . عررر از همون لباس لش های خودش پوشیده بوووود. آنقدر جذاب شده بود که نگوووو.
رفتم نشستم پیشش که یکی از لیوانا رو داد دستم . گفت : فیلم بذارم؟
ا.ت: اره ...ولی تروخدا جان جدت صحنه دار نباشه. من نمیتونم........( کوک حرفشو قطع کرد )
کوک: چرا اتفاقا میخوام صحنه دار بذارم....ا.ت: خب بذار فقط بعدش خودت خمار میمونی.
کوک: چرا؟
ا.ت: حافظه ی ماهیتو بنازم .من حالم کوکککک . برو دوش آب سرد بگیر الان ادامه بدیم من همینجا به ف.ا.ک میرم . ولی بازم متاسفم ددی باید ۶ ماه صبر کنی .
کوک: کرم داری تو این شرایط میگی ددی؟ اصلا من کی بچه خواستم؟
ا.ت: اره عمم بود که شیش راند ت.و.م خالی کرد . خوبه حالا شیش قلو نیس.
کوک: اره میدونم عمت بود .
ا.ت: ( کوسن روی مبل رو پرت کرد سمت کوک) ول کن دیگهههه اههههه.
کوک: باشه باشه حرص نخور سیرت خشک میشه ( جرررر کوک هم از اینا بلده )
ا.ت: میزنمتاااا
کوک: خیلی خب باشه. خب.... فیلم کمدی بذارم؟
ا.ت: اره ...اره خیلی خوبه .
پرش زمانی به ۲۰ دقیقا که از فیلم گذشت :
ا.ت ویو:
کوک فیلم کمدی گذاشت و نشستیم دیدیم. تقریبا بیست دقیقه از فیلم میگذشت که یهو یارو یه چیز گفت که از خنده جر خوردم . از شدت خنده پخش زمین شده بودم و از مبل افتادم پایین .
کوک اولش پوکر نگام کرد بعد یهو زد زیر خنده. همینطوری داشتیم میخندیدین و ا.ت هم داشت پاره میشد با خنده بهش گفتم : عه عه عه بلند شو بچم له شد . ( با خنده)
ا.ت: 😐 تا دو دقیقه پیش که بچه نمیخواستی.
و خلاصه کلی خندیدن و ادامه فیلم رو دیدن و ......
پرش زمانی به روزی که ا.ت داره میره بیمارستان بزاد : ( جررررر)
..............................
سلااام چطورین .
بین این عکسا بی که گذاشتم یکی از اینا رو خودتون انتخاب کنین که استایل پسرا بود برای جشن دخترا .
پارت های بعدی خیلی جالب میشه. و همینطور فان .
۵.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.