هکر لجباز من پارت ۱ 🎧💫 (:
* پرورشگاه کودکان رها شده *
ساعت ۴:۴۵ شب .
راوی : دختری ۱۷ ساله با موهایه مشکی مثل شب و چشمایه عسلی به ماه زل زده و با سکوت پرورشگاه تو آرامشه.
حتما براتون سواله که چرا این دختر تو این ساعته شب بیداره ؟
چون از همون شبی که پدرو مادرشو تو آتش سوزی از دست داد داشت تو همین ساعت به ماه نگاه میکرد، و بعد مرگ پدرو مادرش دیگه اون دختر بچه ی شاد و شنگول نشد و تبدیل شد به یه دختر مظلوم که همیشه لبخنداش دروغه . جینا هر شب به آسمون زل میزد چون فقط اینطوری دلتنگیش رو بر طرف میکرد شاید باورتون نشه ولی جینا ۱۲ ساله که نخوابیده .
جینا تو همین فکرا بود که متوجه طلوع خورشید و پنهان شدن ماه شد . رفت دستشویی و آبی به صورتش زد بعدم رفت آشپز خونه ی پرورشگاه و شروع کرد به آماده کردن صبحانه ؛ جینا چون شبا تا صبح بیدار بود آماده کردن صبحانه با اون بود ولی حتما میگید الان زوده که بخواد صبحانه حاضر کنه ولی قطعا آماده کردن صبحانه برايه ۶۷۸ تا بچه فقط ۲۰ دقیقه طول نمیکشید ! جینا دست به کار شد .
[ پرش زمانی به ساعت ۶:۰۰ صبح ]
جینا : کارام تموم شد بچه ها یکی یکی بیدار میشدن و میومدن سر میز بلخره محافظمون اجازه ی خوردن رو داد همه شروع به خوردن کردیم ، من همیشه در حد ۲ یا ۳ قاشق غذا میخوردم امروزم همینجوری غذامو خوردم و ظرف رو جمع کردم بعدم راهی حیاط پرورشگاه شدم و گوشیم که همیشه یواشکی باهاش کار میکردم رو در آوردم و مشغول کار کردن باهاش شدم .
نیم ساعتی گذشت و مشغول کارم بودم که یه نفر به گوشیم زنگ زد ناشناس بود جواب دادم و آروم مشغول صحبت شدم .
جینا : .......
ادامه دارد .........
___________
لایک و کامنت !
ساعت ۴:۴۵ شب .
راوی : دختری ۱۷ ساله با موهایه مشکی مثل شب و چشمایه عسلی به ماه زل زده و با سکوت پرورشگاه تو آرامشه.
حتما براتون سواله که چرا این دختر تو این ساعته شب بیداره ؟
چون از همون شبی که پدرو مادرشو تو آتش سوزی از دست داد داشت تو همین ساعت به ماه نگاه میکرد، و بعد مرگ پدرو مادرش دیگه اون دختر بچه ی شاد و شنگول نشد و تبدیل شد به یه دختر مظلوم که همیشه لبخنداش دروغه . جینا هر شب به آسمون زل میزد چون فقط اینطوری دلتنگیش رو بر طرف میکرد شاید باورتون نشه ولی جینا ۱۲ ساله که نخوابیده .
جینا تو همین فکرا بود که متوجه طلوع خورشید و پنهان شدن ماه شد . رفت دستشویی و آبی به صورتش زد بعدم رفت آشپز خونه ی پرورشگاه و شروع کرد به آماده کردن صبحانه ؛ جینا چون شبا تا صبح بیدار بود آماده کردن صبحانه با اون بود ولی حتما میگید الان زوده که بخواد صبحانه حاضر کنه ولی قطعا آماده کردن صبحانه برايه ۶۷۸ تا بچه فقط ۲۰ دقیقه طول نمیکشید ! جینا دست به کار شد .
[ پرش زمانی به ساعت ۶:۰۰ صبح ]
جینا : کارام تموم شد بچه ها یکی یکی بیدار میشدن و میومدن سر میز بلخره محافظمون اجازه ی خوردن رو داد همه شروع به خوردن کردیم ، من همیشه در حد ۲ یا ۳ قاشق غذا میخوردم امروزم همینجوری غذامو خوردم و ظرف رو جمع کردم بعدم راهی حیاط پرورشگاه شدم و گوشیم که همیشه یواشکی باهاش کار میکردم رو در آوردم و مشغول کار کردن باهاش شدم .
نیم ساعتی گذشت و مشغول کارم بودم که یه نفر به گوشیم زنگ زد ناشناس بود جواب دادم و آروم مشغول صحبت شدم .
جینا : .......
ادامه دارد .........
___________
لایک و کامنت !
۲.۲k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.