P30 ادامه
/جونگکوک/
از حرکت یھویی تھیونگ شوکھ بودم. تھیونگ فریاد زد +کوک من ھمیشھ دوست دارمممم!! صداش بھ سختی شنیده میشد سفت بغلم کرد و با دستش محکم افسارو تکون داد طوفان بزرگی پشت سرمون بود و داشت بھمون نزدیک میشد با دستم محکم پھلوھای تھیونگ و فشار میدادم. سرمو تو شونھ اش مخفی کردم باد موھامو بھم میریخت و بھ صورتم سیلی میزد صرمو بلند کردم و تو چشمای تھیونگ نگاه کردم +این ترس توعھ؟؟؟؟
جوابی نداد. درد خیلی بدی تو قفسھ سینھ ام داشتم میدونستم کھ لیسا بھمون نزدیکھ پاھامو بھ پھلوی اسب میکوبوندم. تھیونگ انگار خشک شده بود وقتی انتھای جنگلو دیدم دستمو بھ قلبم فشردم و وقتی از جنگل خارج شدیم تھیونگ از اسب پایین افتاد +تھیونگگگگگ چشماش باز بود و بھم نگاه کرد +من خوبم چیزی نیست بی دلیل ھق زدم + ِکی میرسیم ھان؟؟؟من دیگھ نمیتونم!!اون سلیطھ عوضی داره بھمون نردیک میشھ تھیونگ بلند شد انگار ھول شده بود و نمیدونست چیکار کنھ. فقط بغلم کرد و موھامو نوازش کرد +جونگکوک.....چیزی نیست....کلبھ عموم ھمین نزدیکیاس سرمو نوازش میکرد و منم کامل لباسشو خیس کردم از اشکام. وقتی اروم شدم سرمو بلند کردم تھیونگ صورتم رو پاک کرد +الان بھتری کوک؟ سرمو تکون دادم اطرافو نگاه کرد
+دیگھ تقریبا رسیدیم بھ یھ درخت اشاره کرد +اوناھاش...پش اون درختھ اس
و بدن اینکھ خودم بخوام دستشو زیر زانوھام گذاشت و بلندم کرد +ببخشید اذیت شدی کوک....دیگھ تموم میشھ خب؟ سرمو تو سینھ اش مخفی کردم یکم دیگھ جلوی یھ کلبھ کنار ھم وایساده بودیم +در بزن دیگھ!!! +خب تو بزن! +تھیونگ مسخره نشو عمویھ توعھ چپ چپ نگام میکرد بعد دستشو بالا اورد کھ در بزنھ کھ در باز شد
از حرکت یھویی تھیونگ شوکھ بودم. تھیونگ فریاد زد +کوک من ھمیشھ دوست دارمممم!! صداش بھ سختی شنیده میشد سفت بغلم کرد و با دستش محکم افسارو تکون داد طوفان بزرگی پشت سرمون بود و داشت بھمون نزدیک میشد با دستم محکم پھلوھای تھیونگ و فشار میدادم. سرمو تو شونھ اش مخفی کردم باد موھامو بھم میریخت و بھ صورتم سیلی میزد صرمو بلند کردم و تو چشمای تھیونگ نگاه کردم +این ترس توعھ؟؟؟؟
جوابی نداد. درد خیلی بدی تو قفسھ سینھ ام داشتم میدونستم کھ لیسا بھمون نزدیکھ پاھامو بھ پھلوی اسب میکوبوندم. تھیونگ انگار خشک شده بود وقتی انتھای جنگلو دیدم دستمو بھ قلبم فشردم و وقتی از جنگل خارج شدیم تھیونگ از اسب پایین افتاد +تھیونگگگگگ چشماش باز بود و بھم نگاه کرد +من خوبم چیزی نیست بی دلیل ھق زدم + ِکی میرسیم ھان؟؟؟من دیگھ نمیتونم!!اون سلیطھ عوضی داره بھمون نردیک میشھ تھیونگ بلند شد انگار ھول شده بود و نمیدونست چیکار کنھ. فقط بغلم کرد و موھامو نوازش کرد +جونگکوک.....چیزی نیست....کلبھ عموم ھمین نزدیکیاس سرمو نوازش میکرد و منم کامل لباسشو خیس کردم از اشکام. وقتی اروم شدم سرمو بلند کردم تھیونگ صورتم رو پاک کرد +الان بھتری کوک؟ سرمو تکون دادم اطرافو نگاه کرد
+دیگھ تقریبا رسیدیم بھ یھ درخت اشاره کرد +اوناھاش...پش اون درختھ اس
و بدن اینکھ خودم بخوام دستشو زیر زانوھام گذاشت و بلندم کرد +ببخشید اذیت شدی کوک....دیگھ تموم میشھ خب؟ سرمو تو سینھ اش مخفی کردم یکم دیگھ جلوی یھ کلبھ کنار ھم وایساده بودیم +در بزن دیگھ!!! +خب تو بزن! +تھیونگ مسخره نشو عمویھ توعھ چپ چپ نگام میکرد بعد دستشو بالا اورد کھ در بزنھ کھ در باز شد
۲.۶k
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.