صدای جمعیت خیلی زیاد بود و صدای کسی به کسی نمرسید تهیونگ
صدای جمعیت خیلی زیاد بود و صدای کسی به کسی نمرسید تهیونگ که استرس ا. ت رو دید به سمتش رفت و گفت:
تهیونگ: ا.ت حالت خوبه
ا. ت فقط سر تکان داد
ولی به نظر نمی رسید که حال ا. ت خوب باشع اخه بعد از یک سال می خواهد کوک رو ببینه شاید کوک ازدواج کرده باشه شاید هم ازدواج نکرده باشه همه در حال بس بودن که یهو صدا قط شد
یه مرد بلند قد خوشتیپ و چهار شونه دید ا. ت با خودش ایا این همون کوک خودمونه یا نه؟ کوک خیلی عوض شده بود پرسینگ و تتو زده بود وخیلی جذاب و ترسناک بود واقعا که کوک خیلی عوض شده بود
تهیونگ که تعجب ا. ت رو دید خودش هم به سمت کوک نگاه و پرگاش ریخت و یک واوو بلند گفت که ا. ت و دو سه نفر نگاهش کردن
تهیونگ: چیه ها
کوک به سمت ا. ت امد و جلوی ا. ت یه نگاه سرد بهش انداخت و به سمت تهیونگ خم شد و در گوشش گفت: مبارک باشه بلخره به دستش اوردی
تهیونگ هم یه تشکر کرد و کوک به سمت ا. ت که برگشت قیافه ای ناز و پر از سوال ا. ت رو دید و اونو بغل کرد که تهیونگ کوک رو خواست از ا. ت جدا کنه که کوک بعد نگاهش کرد
تهیونگ: ا.ت حالت خوبه
ا. ت فقط سر تکان داد
ولی به نظر نمی رسید که حال ا. ت خوب باشع اخه بعد از یک سال می خواهد کوک رو ببینه شاید کوک ازدواج کرده باشه شاید هم ازدواج نکرده باشه همه در حال بس بودن که یهو صدا قط شد
یه مرد بلند قد خوشتیپ و چهار شونه دید ا. ت با خودش ایا این همون کوک خودمونه یا نه؟ کوک خیلی عوض شده بود پرسینگ و تتو زده بود وخیلی جذاب و ترسناک بود واقعا که کوک خیلی عوض شده بود
تهیونگ که تعجب ا. ت رو دید خودش هم به سمت کوک نگاه و پرگاش ریخت و یک واوو بلند گفت که ا. ت و دو سه نفر نگاهش کردن
تهیونگ: چیه ها
کوک به سمت ا. ت امد و جلوی ا. ت یه نگاه سرد بهش انداخت و به سمت تهیونگ خم شد و در گوشش گفت: مبارک باشه بلخره به دستش اوردی
تهیونگ هم یه تشکر کرد و کوک به سمت ا. ت که برگشت قیافه ای ناز و پر از سوال ا. ت رو دید و اونو بغل کرد که تهیونگ کوک رو خواست از ا. ت جدا کنه که کوک بعد نگاهش کرد
۱۴.۳k
۱۹ مهر ۱۴۰۳