پارتی هشت نفره p⁵⁵
*پرش زمانی به یک هفته بعد*
ویو شوگا ....یک هفته ای از اون اتفاقات میگذره ...پنجشنبه ی هفته ی گذشته ا.ت رو بردیم چکاب ....دکتر گفت که حالش کاملا خوب شده و اون شوک استرس از بین رفته و میتونیم مثل سابق(البته زمان بارداریش) باهاش رفتار کنیم....ا.ت توی اتاقش بود ...هممون پایین بودیم.؟نمیدونستم که چیکار میکنه
___________________________________________
شوگا:یکی بره ببینه که ا.ت چیکار میکنه
جیهوپ: الان رفتم دیدم....داشت یه چیزی میخوند توی لبتابش
شوگا:آهان...خوب..
داشتیم فیلم میدیدیم که دوباره قلبم درد گرفت
شوگا: آخخخخ...یکیتون...بهم...قرص.م و بده...واییی
تهیونگ: دوباره قلبت...
شوگا:عاا عارههه....فقط...این.سری مطمئنم...میمیرم(شمرده شمرده حرف میزنه)
ویو ا.ت
داشتم توی لبتاب یه چیزایی درمورد بارداری میخونم که شنیدم شوگا داره میگه یکی قرصم و بده ....من از وقتی که با سوگا ازدواج کردم هر وقت که تپش قلب میگرفت کمکش میکردم...رفتم بیرو از اتاق
ا.ت:چی شده؟
کوک: شوگا قلبش درد گرفته ...
ا.ت: اومدم..
نامی: ا.ت ...تو بارداری بگو چیکار کنیم ....
ات: ولی...
نامی: ا.تتتتت
ا.ت:باشه بابا....اول کاری کنید که دراز بکشه...
شوگا:هههه ....هههه...ا.ت....ههه..به ..بچم بگو...ههه.دوسش دارم...ههه
ا.ت: عههههه..شوگاااا
جین: خوب بعدش...
ا.ت: لباسش و دربیارید (تحریک شدید نه؟ 😏)
کوک این کار رو کرد...
ا،ت: قرصش و بدید اگر تا پنج دقیقه تاثیر نکرد ...مثل تلمبه بزنید روی قلبش...
جیمین قرص شوگا رو داد ولی عمل نکرد
ا.ت: جیمینی...بشین روی دلش بعد با دست تلمبه بزن به قلبش...
جیمین همین کار رو تکرار کرد شوگا کمی آروم شد...بعد دوباره قرصش رو دادیم
رفتم کنارش نشستم
ا.ت: خوبی؟ درد نداری؟
شوگا: نه عشقم....خوبم
ا.ت: اون چرندیات چیه که مگفتی؟
شوگا: ببین قلبم جوری درد میکرد گفتم که باید خداحافظی کنم (خدا نکه عهههههه)
ا.ت: باشه حالا...بس کن...بلندش و بشین روی مبل یخ کردم...
شوگا: باشه پیشی...
ا.ت: من پیشیم؟
شوگا: برای من بلی
ا.ت: 😂
اعضا: 🧐
ا.ت: واییی که گشنمه...بلندشیم بریم ناهار بخوریم...
اعضا : بریم
ویو شوگا ....یک هفته ای از اون اتفاقات میگذره ...پنجشنبه ی هفته ی گذشته ا.ت رو بردیم چکاب ....دکتر گفت که حالش کاملا خوب شده و اون شوک استرس از بین رفته و میتونیم مثل سابق(البته زمان بارداریش) باهاش رفتار کنیم....ا.ت توی اتاقش بود ...هممون پایین بودیم.؟نمیدونستم که چیکار میکنه
___________________________________________
شوگا:یکی بره ببینه که ا.ت چیکار میکنه
جیهوپ: الان رفتم دیدم....داشت یه چیزی میخوند توی لبتابش
شوگا:آهان...خوب..
داشتیم فیلم میدیدیم که دوباره قلبم درد گرفت
شوگا: آخخخخ...یکیتون...بهم...قرص.م و بده...واییی
تهیونگ: دوباره قلبت...
شوگا:عاا عارههه....فقط...این.سری مطمئنم...میمیرم(شمرده شمرده حرف میزنه)
ویو ا.ت
داشتم توی لبتاب یه چیزایی درمورد بارداری میخونم که شنیدم شوگا داره میگه یکی قرصم و بده ....من از وقتی که با سوگا ازدواج کردم هر وقت که تپش قلب میگرفت کمکش میکردم...رفتم بیرو از اتاق
ا.ت:چی شده؟
کوک: شوگا قلبش درد گرفته ...
ا.ت: اومدم..
نامی: ا.ت ...تو بارداری بگو چیکار کنیم ....
ات: ولی...
نامی: ا.تتتتت
ا.ت:باشه بابا....اول کاری کنید که دراز بکشه...
شوگا:هههه ....هههه...ا.ت....ههه..به ..بچم بگو...ههه.دوسش دارم...ههه
ا.ت: عههههه..شوگاااا
جین: خوب بعدش...
ا.ت: لباسش و دربیارید (تحریک شدید نه؟ 😏)
کوک این کار رو کرد...
ا،ت: قرصش و بدید اگر تا پنج دقیقه تاثیر نکرد ...مثل تلمبه بزنید روی قلبش...
جیمین قرص شوگا رو داد ولی عمل نکرد
ا.ت: جیمینی...بشین روی دلش بعد با دست تلمبه بزن به قلبش...
جیمین همین کار رو تکرار کرد شوگا کمی آروم شد...بعد دوباره قرصش رو دادیم
رفتم کنارش نشستم
ا.ت: خوبی؟ درد نداری؟
شوگا: نه عشقم....خوبم
ا.ت: اون چرندیات چیه که مگفتی؟
شوگا: ببین قلبم جوری درد میکرد گفتم که باید خداحافظی کنم (خدا نکه عهههههه)
ا.ت: باشه حالا...بس کن...بلندش و بشین روی مبل یخ کردم...
شوگا: باشه پیشی...
ا.ت: من پیشیم؟
شوگا: برای من بلی
ا.ت: 😂
اعضا: 🧐
ا.ت: واییی که گشنمه...بلندشیم بریم ناهار بخوریم...
اعضا : بریم
۵.۲k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.