ᴾᴬᴿᵀ 1
ᴾᴬᴿᵀ_1
کوکی: کجات درد میکنه؟ خیلی درد داری؟
ا/ت: اهوم
کوکی: کجات درد میکنه؟
ا/ت: زیر دلم
کوک: تی شرتتو یکم داد بالا گفت اینجا؟
ا/ت: اره
کوکی: بزار ماساژ بدم..... بدنت خیلی سرده
ا/ت: خوبم
کوکی: ولی..... خیلی سردی چجوری میگی خوبم
ا/ت: خوبه....
کوکی: چیش خوبه تازه رنگتم پریده... میخوای بریم بیمارستان
کوکی: نمیخوای نه؟
ا/ت: اوپا من خوبم فقط زیر دلم درد میکنه حالت تهوع دارم.... همین
کوکی: پس.... قرص؟
ا/ت: نمیخوام
کوکی: قرصا کجان؟
ا/ت: ایش اوپا گفتم لازم نیست
کوکی: غذا چی؟
ا/ت: چشاتو بستی اشتها ندارم
کوکی: هنوز نخوردی
ا/ت: اوپا باور کن اشتها ندارم هیچی نمیخوام
پتو روت کشید (تاحالا اگه من بودم هیچی نمیخواستم جرم میدادن😂)
کوکی: یکم صبر کن! دستتو گرف
ا/ت: اوپا چیزی نمیخوام جز تو
کوکی: باشه.... بیا اول گرمت کنم بیا اینجا
(رفتی جلو سرتو رو سینش گذاشتی)
ا/ت: بدون اینک خودت بفهمی اشکات سرازیر شد
کوکی: چرا داری گریه میکنی بیب؟ هوم.... دلت خیلی درد میکنه
(با گریه سرتو تکون دادی گفتی اره)
کوکی: چیکار باید بکنم؟...... چرا انقدر باید حالت بد باشه قلبم درد میگیره...
با این حرف کوک اشکات بیشتر ریخت
دستشو روی کمرت حلقه کرد و گفت بیا نزدیک تر
(موهاتو نوازش کرد)
کوکی: عزیز دلم..... درد نمیگیره اصلا.... درد نمیگیره
ا/ت: اذیتت میکنم
کوک: عزیزم درد نمیگیره... سعی کن زودتز خوب شی
کوک: کمرتو نوازش کرد گفت دیگ گریه نکن الان بهتر میشی
پارت۲
کوکی: کجات درد میکنه؟ خیلی درد داری؟
ا/ت: اهوم
کوکی: کجات درد میکنه؟
ا/ت: زیر دلم
کوک: تی شرتتو یکم داد بالا گفت اینجا؟
ا/ت: اره
کوکی: بزار ماساژ بدم..... بدنت خیلی سرده
ا/ت: خوبم
کوکی: ولی..... خیلی سردی چجوری میگی خوبم
ا/ت: خوبه....
کوکی: چیش خوبه تازه رنگتم پریده... میخوای بریم بیمارستان
کوکی: نمیخوای نه؟
ا/ت: اوپا من خوبم فقط زیر دلم درد میکنه حالت تهوع دارم.... همین
کوکی: پس.... قرص؟
ا/ت: نمیخوام
کوکی: قرصا کجان؟
ا/ت: ایش اوپا گفتم لازم نیست
کوکی: غذا چی؟
ا/ت: چشاتو بستی اشتها ندارم
کوکی: هنوز نخوردی
ا/ت: اوپا باور کن اشتها ندارم هیچی نمیخوام
پتو روت کشید (تاحالا اگه من بودم هیچی نمیخواستم جرم میدادن😂)
کوکی: یکم صبر کن! دستتو گرف
ا/ت: اوپا چیزی نمیخوام جز تو
کوکی: باشه.... بیا اول گرمت کنم بیا اینجا
(رفتی جلو سرتو رو سینش گذاشتی)
ا/ت: بدون اینک خودت بفهمی اشکات سرازیر شد
کوکی: چرا داری گریه میکنی بیب؟ هوم.... دلت خیلی درد میکنه
(با گریه سرتو تکون دادی گفتی اره)
کوکی: چیکار باید بکنم؟...... چرا انقدر باید حالت بد باشه قلبم درد میگیره...
با این حرف کوک اشکات بیشتر ریخت
دستشو روی کمرت حلقه کرد و گفت بیا نزدیک تر
(موهاتو نوازش کرد)
کوکی: عزیز دلم..... درد نمیگیره اصلا.... درد نمیگیره
ا/ت: اذیتت میکنم
کوک: عزیزم درد نمیگیره... سعی کن زودتز خوب شی
کوک: کمرتو نوازش کرد گفت دیگ گریه نکن الان بهتر میشی
پارت۲
۲۵.۶k
۰۸ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.