لبخند زیبا
لبخند اگر غم باشد تلخ و اگر شادی باشد شیرین
.
.
.
.
یه دختر به اسم شادی خیلی وقت پیش به لبخند زیبایش معروف بود اما وقتی مادرش
اورا ترک کرد دیگر لبخند شیرین نزد بلکه
دیگر لبخند نزد دختر خیلی غمگین بود مادرش
از شادی متنفر بود چون پدرش بخاطر شادی
تیر خورده بود شادی مثل یک برده بود که از درد
خود می رنجید حتی اگه زندگی به پایان می رسید
شادی بازم منتظر می ماند یک روز یکنفر خبر مرگ
شادی را داد که یک نامه از ان مانده بود ان نامه برای مادرش بود حرف آخرش این بود:
(که اگر یکنفر در راه به من لبخند بزند دیگر خودم را نمیکشم)
.
.
.
.
یه دختر به اسم شادی خیلی وقت پیش به لبخند زیبایش معروف بود اما وقتی مادرش
اورا ترک کرد دیگر لبخند شیرین نزد بلکه
دیگر لبخند نزد دختر خیلی غمگین بود مادرش
از شادی متنفر بود چون پدرش بخاطر شادی
تیر خورده بود شادی مثل یک برده بود که از درد
خود می رنجید حتی اگه زندگی به پایان می رسید
شادی بازم منتظر می ماند یک روز یکنفر خبر مرگ
شادی را داد که یک نامه از ان مانده بود ان نامه برای مادرش بود حرف آخرش این بود:
(که اگر یکنفر در راه به من لبخند بزند دیگر خودم را نمیکشم)
۴.۵k
۱۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.