my omega
part³
پسرک بدون نگاه کردن به بقیه از اون محل خارج شد نیاز داشت کمی حوا بخورد ولی بعضی که داخل گلویش بود او را اذیت میکرد همینطور که میرفت چشمش به فردی برخورد کرد ان فرد داشت فرار میکرد و پهلویش زخمی بود پسرک سریع رفت و ان پسر را گرفت و یک جا قایم کرد
کوک:چرا داشتی فرار میکردی "اروم"
جیمین:چون یه نفر دنبالم بود و تازه بهم خنجر هم زد "اروم'
کوک:الان پهلوان زخمیه بیا از این پشت بریم خونه ما "اروم"
جیمین:باشه "اروم "
ویو کوک
اون پسره رو بردم خونمون و بدون توجه به بابام بردمش توی اتاقم و پهلوش رو باند پیچی کردکوی پسره هم تشکر کرد و رفت منم مشغول خواندن کتاب شدم چون میدونستم بابام دیگه نمیزاره برم بیرون ؟! ساعت تقریبا نزدیک ۱۱ شب بود و پدرم اومد تو و یکم سرزنشم کرد و گفت که منو فروخته به اون یارو منم بدون نشون دادن ریاکشنی گرفتم خوابیدم صبح بلند شدم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم و یه هودی سبز و شلوار بک مشکی پوشیدم و گوشیمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون بابام نشسته بود داشت کار میکرد منم بلک کارتش رو برداشتم و رفتم پاساژ یکم بگردم وقتی رسیدم دوباره همون پسر دیشبی رو دیدم البته دو نفر دیگه هم کنارش بودن پس سمتش نرفتم دیگه جدیدا همه منو میشناسن به عنوان وارث اینده شرکت مد کلوین کلاین پس ماسکمو زدم و رفتم یکم بگردم داداش من چه بی ادب بودم کی این عکسا رو ازم گرفتن رفتم کنار یکیشون وایسادم عکس گرفتم و پست کردم در ثانیه ۳۰۰ نفر دیدن و برگشتن نگام کردن
همه:وارث اینده شرکت مد کلوین کلاین اینجاس
کوک:چی میگی داداش برا خودت مگه بیکاره بیاد اینجا شاید قبلا بوده
یارو:ولی کاملا شبیه شماس
کوک:مگه اون بیکاره بدون بادیگارد بیاد بیرون؟
یارو:راست میگیا
و از دستشون فرار کردم یکم تو پاساژ گشتم که چشمم به یه مغازه پر از عروسک افتاد رفتم توی مغازه و یه عروسک خرگوش گنده هم قدم خریدم و اومدم بیرون دوباره داشتم میگشتم که ایندفعه خوردم به اون ستا
کوک:ام ببخشید جلومو ندیدم "تعظیم"
هوپی:خب پس چرا این عروسک رو گرفتی که هم قدته "اخم"
کوک:خیلی نازه اخه
جین:هوسوک ول کن خو ندیده بچه حالا بگو ببینم اسمت چیه
کوک:نمیتونم بگم "خنده"
جیمین:وا چرا مگه میخوای وارث کلوین کلاین باشی که اسمتو نمیگی خب بگو
هوپی:مردم جدیدا خودشونو خیلی بالا میگیرن
جین:ببخشید ولی این پسرمون دیشب یکی بهش شب بخیر نگفته عصبیه
جیمین:ویت قیافت خیلی اشناس بزا یادم بیاد........ فهمیدم تو همون پسری هستی که دیشب منو بردی خونتون و تازه خواستگارم داشتی خب بگو ببینم کلک چیشد "خنده"
کوک:بابام منو به پسره فروخت "خنده"
جین:مگه چقدر مهم بوده که فروخته
کوک:خب من یه امگام و اونم جفتم بود برای اینکه ما باهم باشیم پدرم فروختم
هوپی!
پسرک بدون نگاه کردن به بقیه از اون محل خارج شد نیاز داشت کمی حوا بخورد ولی بعضی که داخل گلویش بود او را اذیت میکرد همینطور که میرفت چشمش به فردی برخورد کرد ان فرد داشت فرار میکرد و پهلویش زخمی بود پسرک سریع رفت و ان پسر را گرفت و یک جا قایم کرد
کوک:چرا داشتی فرار میکردی "اروم"
جیمین:چون یه نفر دنبالم بود و تازه بهم خنجر هم زد "اروم'
کوک:الان پهلوان زخمیه بیا از این پشت بریم خونه ما "اروم"
جیمین:باشه "اروم "
ویو کوک
اون پسره رو بردم خونمون و بدون توجه به بابام بردمش توی اتاقم و پهلوش رو باند پیچی کردکوی پسره هم تشکر کرد و رفت منم مشغول خواندن کتاب شدم چون میدونستم بابام دیگه نمیزاره برم بیرون ؟! ساعت تقریبا نزدیک ۱۱ شب بود و پدرم اومد تو و یکم سرزنشم کرد و گفت که منو فروخته به اون یارو منم بدون نشون دادن ریاکشنی گرفتم خوابیدم صبح بلند شدم یه دوش گرفتم موهامو خشک کردم و یه هودی سبز و شلوار بک مشکی پوشیدم و گوشیمو برداشتم و از اتاق زدم بیرون بابام نشسته بود داشت کار میکرد منم بلک کارتش رو برداشتم و رفتم پاساژ یکم بگردم وقتی رسیدم دوباره همون پسر دیشبی رو دیدم البته دو نفر دیگه هم کنارش بودن پس سمتش نرفتم دیگه جدیدا همه منو میشناسن به عنوان وارث اینده شرکت مد کلوین کلاین پس ماسکمو زدم و رفتم یکم بگردم داداش من چه بی ادب بودم کی این عکسا رو ازم گرفتن رفتم کنار یکیشون وایسادم عکس گرفتم و پست کردم در ثانیه ۳۰۰ نفر دیدن و برگشتن نگام کردن
همه:وارث اینده شرکت مد کلوین کلاین اینجاس
کوک:چی میگی داداش برا خودت مگه بیکاره بیاد اینجا شاید قبلا بوده
یارو:ولی کاملا شبیه شماس
کوک:مگه اون بیکاره بدون بادیگارد بیاد بیرون؟
یارو:راست میگیا
و از دستشون فرار کردم یکم تو پاساژ گشتم که چشمم به یه مغازه پر از عروسک افتاد رفتم توی مغازه و یه عروسک خرگوش گنده هم قدم خریدم و اومدم بیرون دوباره داشتم میگشتم که ایندفعه خوردم به اون ستا
کوک:ام ببخشید جلومو ندیدم "تعظیم"
هوپی:خب پس چرا این عروسک رو گرفتی که هم قدته "اخم"
کوک:خیلی نازه اخه
جین:هوسوک ول کن خو ندیده بچه حالا بگو ببینم اسمت چیه
کوک:نمیتونم بگم "خنده"
جیمین:وا چرا مگه میخوای وارث کلوین کلاین باشی که اسمتو نمیگی خب بگو
هوپی:مردم جدیدا خودشونو خیلی بالا میگیرن
جین:ببخشید ولی این پسرمون دیشب یکی بهش شب بخیر نگفته عصبیه
جیمین:ویت قیافت خیلی اشناس بزا یادم بیاد........ فهمیدم تو همون پسری هستی که دیشب منو بردی خونتون و تازه خواستگارم داشتی خب بگو ببینم کلک چیشد "خنده"
کوک:بابام منو به پسره فروخت "خنده"
جین:مگه چقدر مهم بوده که فروخته
کوک:خب من یه امگام و اونم جفتم بود برای اینکه ما باهم باشیم پدرم فروختم
هوپی!
۴.۰k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.