پارت ۲ ی سناریو ی میخوام زندگی کنم
از زبان ا.ت
ا.ت : چ.چی من کجام اینا کین کنارم
ا.ت در ذهن: این دوتا پسره دیگه کین ( ران و ریندو ) من چرا بچه شدم ی.یعنی رفتم تو گذشته و.ولی من که مرده بودم الان چند سالمه اگه ۱۳ سالم باشه اوکیه چون مامان ۱۷ سالگیم میمیره
نشسته بودم رو تخت و داشتم فکر میکردم که یهو اون پسر دستشو گذاشت رو شکمم و منو کشوند رو تخت ( لباساش اسلاید دومیه 😉 ) ( منحرفای گرامی بخدا ریندو داداششه فکر بد نکنینا 🥲🤣😂🤣🤣) و گفت
ریندو: ا.ت بگیر بخواب ( با صدای خواب الود )
ا.ت: چرا پیش من خوابیدی😣 ( نمیدونه ریندوعه )
ریندو: ران گفت بیایم پیشت 😴( همچنان خوابالو )
ا.ت: چ.چی ران 🤩
ریندو : اوهوم گفت بیایم پیشت رو تخت تو بخوابیم 😴
ا.ت: تو ریندوعی 🤩
ریندو: هوم چی داری میگی 😴
ا.ت: فقط بگو هستی یا نه 🤩
ریندو: داداشتو نمیشناسی 🥲
ا.ت: ریندو خودتی🤩
ریندو: منو نمیشناسی بعد اون ران لندهورو میشناسی 😠
ا.ت ریندو رو محکم بغل میکنه 🥰
ریندو که هم تعجب کرده و هم لبو رو رد کرده 🤣
ریندو: ا.ت خوبی 🧐
ا.ت: ا.اره فقط هق فقط هق دلم برات هق تنگ شده بود (شروع میکنه به گریه کردن)
ریندو : وای ا.ت ببخشید نمیدونستم اگه بیایم پیشت انقدر ناراحت میشی 😰
ا.ت: ناراحت نیستم هق فقط دلم برات تنگ شده بود هق 😭😭😢
که ران بیدار میشه
ران: ای گوساله ها بگیرین بخوابین دیگهاولین روز تابستون ساعت ۷ صبح پامیشین 😴 ( اینم خوابه و با چشمای بسته داره حرف میزنه )
ریندو: ران دهنتو ببند 😡
ران : هوم چیشده اوا ا.ت چرا گریه میکنی 😲😨
ا.ت در ذهن : یا دمه وقتی پنج سالم بود مامانم رفت یجایی و بایه بیماری برگشت بیماریه سرطان من اونموقع تو حیاط بودم و داشتم بازی میکردم وقتی هم که ۱۷ سالم شد مرد تو ۱۸ سالگی با ران و ریندو دعوای بدی کردم و اونا میگفتن تقسیر منه که اون مرده و خب تو ۲۸ سالگیشون منو کشتن زمانی که ۲۶ سالم بود مردم
اگه پارت بعدی رو میخواین بگین شیپ ا.ت کیه😉😊
تا نگین پارت بعدی رو نمیزارم😑😔😓😩😠😡🤬
دیگه از اون ادمکا بفهمین🤌🏻
ا.ت : چ.چی من کجام اینا کین کنارم
ا.ت در ذهن: این دوتا پسره دیگه کین ( ران و ریندو ) من چرا بچه شدم ی.یعنی رفتم تو گذشته و.ولی من که مرده بودم الان چند سالمه اگه ۱۳ سالم باشه اوکیه چون مامان ۱۷ سالگیم میمیره
نشسته بودم رو تخت و داشتم فکر میکردم که یهو اون پسر دستشو گذاشت رو شکمم و منو کشوند رو تخت ( لباساش اسلاید دومیه 😉 ) ( منحرفای گرامی بخدا ریندو داداششه فکر بد نکنینا 🥲🤣😂🤣🤣) و گفت
ریندو: ا.ت بگیر بخواب ( با صدای خواب الود )
ا.ت: چرا پیش من خوابیدی😣 ( نمیدونه ریندوعه )
ریندو: ران گفت بیایم پیشت 😴( همچنان خوابالو )
ا.ت: چ.چی ران 🤩
ریندو : اوهوم گفت بیایم پیشت رو تخت تو بخوابیم 😴
ا.ت: تو ریندوعی 🤩
ریندو: هوم چی داری میگی 😴
ا.ت: فقط بگو هستی یا نه 🤩
ریندو: داداشتو نمیشناسی 🥲
ا.ت: ریندو خودتی🤩
ریندو: منو نمیشناسی بعد اون ران لندهورو میشناسی 😠
ا.ت ریندو رو محکم بغل میکنه 🥰
ریندو که هم تعجب کرده و هم لبو رو رد کرده 🤣
ریندو: ا.ت خوبی 🧐
ا.ت: ا.اره فقط هق فقط هق دلم برات هق تنگ شده بود (شروع میکنه به گریه کردن)
ریندو : وای ا.ت ببخشید نمیدونستم اگه بیایم پیشت انقدر ناراحت میشی 😰
ا.ت: ناراحت نیستم هق فقط دلم برات تنگ شده بود هق 😭😭😢
که ران بیدار میشه
ران: ای گوساله ها بگیرین بخوابین دیگهاولین روز تابستون ساعت ۷ صبح پامیشین 😴 ( اینم خوابه و با چشمای بسته داره حرف میزنه )
ریندو: ران دهنتو ببند 😡
ران : هوم چیشده اوا ا.ت چرا گریه میکنی 😲😨
ا.ت در ذهن : یا دمه وقتی پنج سالم بود مامانم رفت یجایی و بایه بیماری برگشت بیماریه سرطان من اونموقع تو حیاط بودم و داشتم بازی میکردم وقتی هم که ۱۷ سالم شد مرد تو ۱۸ سالگی با ران و ریندو دعوای بدی کردم و اونا میگفتن تقسیر منه که اون مرده و خب تو ۲۸ سالگیشون منو کشتن زمانی که ۲۶ سالم بود مردم
اگه پارت بعدی رو میخواین بگین شیپ ا.ت کیه😉😊
تا نگین پارت بعدی رو نمیزارم😑😔😓😩😠😡🤬
دیگه از اون ادمکا بفهمین🤌🏻
۱۰.۹k
۲۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.