عشقی که بهم دادی
"part 61"
*از زبان ا.ت
اون نباید خودشو مقصر بدون
یهو سرشو آورد بالا
_ا.ت...من امشب کجا بخوابم؟
+اممممم...یا پیش جیهون یا رو کاناپه
_مهمونم مثلا
+نه دیگه نیستی...انتخاب سومی هم وجود نداره
صدای ماکروویو در اومد و تهیونگ رفت و پیتزا ها رو در آورد
نشستم سر میز و اونم نشست رو به روم
همینجوری داشتیم پیتزا میخوردیم که تهیونگ گفت
_ا.ت...یه خبر خوب دارم که اگه ثابت شه شرکتت نجات پیدا میکنه
یه غذا پرید تو گلوم و شوع به سرفه زدن کردم
_هی ا.ت خوبی؟؟؟
تهیونگ از توی پارچ آب ریخت تو لیوان و پاشد اومد سمتم و میزد پشتم و آبو داد بخورم
+(سرفه)..خ..خوبم...
_مطمئن؟
+مطمئن...حالا بگو ببینم
تهیونگ نشست سرجاش و گفت
_جانگ هی اعضای هیئت مدیره...یعنی بیشترشونو خریده...این وو بهم گفت...مثل اینکه جانگ هی ازشون آتو داشته و مجبورشون کرده به نفع شرکت خودش یعنی ام سی جی رای بدن
دستمو مشت کردم و آوردم بالا
+مرتیکه عوضییییی
_آروم باش...به وقتش مشتت میخوابه تو صورتش...ولی زمان لازم داریم...من یه نقشه دارم
همونطوری که داشتم از لوز پیتزا گاز میزدم گفتم
+میشنوم
_من روی شرکتشون سرمایه گذاری میکنم...و سعی میکنم که اعضای هیئت مدیر به رای گیری دوباره راضی کنم...فعلا بذار جانگ هی فک کنه که برندس...ولی قبل از اینکه مالکیت صد درصد شرکت شما رو بدست بگیره...اینجوری اگه قول حقوق بیشتر به کارکناش داده باش که حتما داده...اگه ما سرمایه مونو از شرکتش بکشیم بیرون تقریبا به خاک سیاه میشینه...خودتم که میدونی چقد از زنش میترسه...حالا فکرشو بکن یکی از اعضای هئیت مدیره بیاد و بگه که جانگ هی چیکار کرده دیگه آبرو شم...
+به فنا میره
_درسته
*از زبان ا.ت
اون نباید خودشو مقصر بدون
یهو سرشو آورد بالا
_ا.ت...من امشب کجا بخوابم؟
+اممممم...یا پیش جیهون یا رو کاناپه
_مهمونم مثلا
+نه دیگه نیستی...انتخاب سومی هم وجود نداره
صدای ماکروویو در اومد و تهیونگ رفت و پیتزا ها رو در آورد
نشستم سر میز و اونم نشست رو به روم
همینجوری داشتیم پیتزا میخوردیم که تهیونگ گفت
_ا.ت...یه خبر خوب دارم که اگه ثابت شه شرکتت نجات پیدا میکنه
یه غذا پرید تو گلوم و شوع به سرفه زدن کردم
_هی ا.ت خوبی؟؟؟
تهیونگ از توی پارچ آب ریخت تو لیوان و پاشد اومد سمتم و میزد پشتم و آبو داد بخورم
+(سرفه)..خ..خوبم...
_مطمئن؟
+مطمئن...حالا بگو ببینم
تهیونگ نشست سرجاش و گفت
_جانگ هی اعضای هیئت مدیره...یعنی بیشترشونو خریده...این وو بهم گفت...مثل اینکه جانگ هی ازشون آتو داشته و مجبورشون کرده به نفع شرکت خودش یعنی ام سی جی رای بدن
دستمو مشت کردم و آوردم بالا
+مرتیکه عوضییییی
_آروم باش...به وقتش مشتت میخوابه تو صورتش...ولی زمان لازم داریم...من یه نقشه دارم
همونطوری که داشتم از لوز پیتزا گاز میزدم گفتم
+میشنوم
_من روی شرکتشون سرمایه گذاری میکنم...و سعی میکنم که اعضای هیئت مدیر به رای گیری دوباره راضی کنم...فعلا بذار جانگ هی فک کنه که برندس...ولی قبل از اینکه مالکیت صد درصد شرکت شما رو بدست بگیره...اینجوری اگه قول حقوق بیشتر به کارکناش داده باش که حتما داده...اگه ما سرمایه مونو از شرکتش بکشیم بیرون تقریبا به خاک سیاه میشینه...خودتم که میدونی چقد از زنش میترسه...حالا فکرشو بکن یکی از اعضای هئیت مدیره بیاد و بگه که جانگ هی چیکار کرده دیگه آبرو شم...
+به فنا میره
_درسته
۳.۰k
۰۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.