*درخواستی p¹*
*بعد از کات کردنتون هم رو میبیند و دوباره باهم وارد رابطه میشید* *جیمین*
ویو ا/ت
امروز هم مثل همیشه رفته بودم شرکت نشستم پشت میز و شروع کردم به پر کردن مدارک که یهو دیدم
ویو برادر جیمین
دیدم خانم پارک اومده شرکت و رفته توی اتاق منم رفتم تا خبر رو بهش بدم *عکسش اسلاید ۲*
*تق تق تق*
ا/ت:بفرمایید
هیون شیک:سلام خانم ا/ت
ا/ت:بفرمایید؟
هیون شیک:امروز...
ا/ت:امروز چه خبره؟؟
هیون شیک:امروز جیمین...
ا/ت:چی
هیون شیک:امروز جیمین میخواهد بیاد شرکت و شروع به کار کنه
ا/ت:لعنت بهت *داد*
هیون شیک:با من عمری ندارید؟
ا/ت:نه برو
ویو ا/ت
عربده زدم و اعصبام خیلی خورد شده بود خواستم بهش فش بدم ولی جاش نبود
*پرش زمانی به ساعت ۶*
ویو ا/ت
دفتر و بقیه وسایلم رو جمع کردم و در اتاق رو قفل کردم که داشتم میرفتم یهویی دیدم اون جیمین کثافت... جلوم استاده
ویو جیمین
خبر بهم رسیده بود که ا/ت الان تعطیل میشه منم رفتم دم در اتاقش و منتظر موندم که دیدم اومد
جیمین:به به خانم ا/ت
ا/ت:....
ویو ا/ت
بهش محل نمیدم خواستم برم که جلوم رو گرفت
جیمین:خواهش میکنم صبر کن
ا/ت:جیمین برو اونور
جیمین:ا/ت لطفا
ا/ت:جیمین برو کنار *عربده و بغض*
جیمین:ببخشید ا/ت لطفا
ویو ا/ت
با بغض زدمش کنار و رفتم و توی ماشین نشستم کلی گریه کردم و سریع ماشین رو روشن کردم و با سرعت زیاد به سمت خونه رفتم
ویو جیمین
ا/ت من رو زد کنار حقم داره *لبخند بغض دار*
*یهویی جیمین میوفته روی زمین و به دیوار تکیه میده*
جیمین:چرا چرا چرااااا منو ببخش ا/تتتت *عربده گریه*
*پرش زمانی به شب*
ویو ا/ت
رسیدم خونه بدون اینکه لباسام رو درارم مثل جنازه افتادم روی تخت و سریعا خوابم برد
ویو جیمین
رفتم خونه نشستم روی مبل و م.شرو.ب رو آوردم و ریختم توی لیوان سیگارم رو روشن کردم و شروع کردم به کشیدن من هیچوقت این کار رو نمیکنم ولی الان برای اینکه خوب شم و اون رو فراموش کنم باید این کار رو کنم
ویو ا/ت
ساعت ۳ شب بیدار شدم میخواستم همه اینها فقط خواب باشه ولی نه نشد که بشه
ویو جیمین
بیشتر از ۵ بطری که دارم میخورم و دیگه نمیکشیدم بوی مش.رو.ب همه جارو گرفته بود بعد از چند مین بیهوش شدم...
*صبح روز بعد*
ویو ا/ت
دیشب اصلا نتونستم بخوابم با تلو تلو خوردن خودم رو به کمد لباس ها رسوندم و لباس پوشیدم و سوار ماشین شدم رفتم شرکت خبری از جیمین نبود اهمیت ندادم رفتم اتاقم و بعد از ۵۰ مین برادر جیمین با عجله اومد
هیون شیک:خانم ا/ت *عربده*
ا/ت:زهر خررر چتههه
هیون شیک:جیمین...
ا/ت:جیمین چی؟؟
هیون شیک:جیمین دیشب از بس م.ش.رو.ب خورده بیهوش شده بردنش بیمارستان
ا/ت:چی؟ الان...الان حالش خوبه؟
هیون شیک:نه بیهوشه
ا/ت:باشه
هیون شیک:من برم؟
ا/ت:اره برو
هیون شیک:بله
*تق*
ا/ت:لعنتییی *وسایل اتاق رو پرت کردم همه وسایل رو گذاشتم رو میز و با عجله رفتم بیمارستان *حالا شما فکر کنید بیمارستان رو میدونه*
ا/ت:جیمیننن *عربده*
هیونگ شیک:خانم پارک
ا/ت:جیمین...جیمین الان کجاست؟ *بغض*
هیون شیک:تحت مراقب های ویژه
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
با عجله به سمت اتاق رفتم دیدم دارن بهش شوک وارد میکنن همونجا بود که قلبم ریخت و چشمام سیاهی رفت
ا/ت:جیمین لطفا لطفا تامل کن
ویو ا/ت
بعد از ۱ ساعت دکتر اومد با عجله رفتم پیشش
ا/ت:دکتر حالش..حالش چطوره؟
دکتر:شما چه نسبتی باهاش دارید؟
ا/ت:.... م... من دوستشم
دکتر:حالش خوبه خوشبختانه تونست تامل کنه و الان حالش خوبه
ا/ت:میتونم ببینمش؟
دکتر:بله بله حتما
ا/ت:ممنون
ویو ا/ت
با عجله به سمت اتاق رفتم در رو باز کردم و نشستم کنارش آروم موهاش رو نواز کردم و دستش رو گذاشتم روی دستش و سفت گرفتم
ا/ت:لطفا لطفا به هوش بیا جیمین
*پرش زمانی به شب*
ویو ا/ت
امروز هم مثل همیشه رفته بودم شرکت نشستم پشت میز و شروع کردم به پر کردن مدارک که یهو دیدم
ویو برادر جیمین
دیدم خانم پارک اومده شرکت و رفته توی اتاق منم رفتم تا خبر رو بهش بدم *عکسش اسلاید ۲*
*تق تق تق*
ا/ت:بفرمایید
هیون شیک:سلام خانم ا/ت
ا/ت:بفرمایید؟
هیون شیک:امروز...
ا/ت:امروز چه خبره؟؟
هیون شیک:امروز جیمین...
ا/ت:چی
هیون شیک:امروز جیمین میخواهد بیاد شرکت و شروع به کار کنه
ا/ت:لعنت بهت *داد*
هیون شیک:با من عمری ندارید؟
ا/ت:نه برو
ویو ا/ت
عربده زدم و اعصبام خیلی خورد شده بود خواستم بهش فش بدم ولی جاش نبود
*پرش زمانی به ساعت ۶*
ویو ا/ت
دفتر و بقیه وسایلم رو جمع کردم و در اتاق رو قفل کردم که داشتم میرفتم یهویی دیدم اون جیمین کثافت... جلوم استاده
ویو جیمین
خبر بهم رسیده بود که ا/ت الان تعطیل میشه منم رفتم دم در اتاقش و منتظر موندم که دیدم اومد
جیمین:به به خانم ا/ت
ا/ت:....
ویو ا/ت
بهش محل نمیدم خواستم برم که جلوم رو گرفت
جیمین:خواهش میکنم صبر کن
ا/ت:جیمین برو اونور
جیمین:ا/ت لطفا
ا/ت:جیمین برو کنار *عربده و بغض*
جیمین:ببخشید ا/ت لطفا
ویو ا/ت
با بغض زدمش کنار و رفتم و توی ماشین نشستم کلی گریه کردم و سریع ماشین رو روشن کردم و با سرعت زیاد به سمت خونه رفتم
ویو جیمین
ا/ت من رو زد کنار حقم داره *لبخند بغض دار*
*یهویی جیمین میوفته روی زمین و به دیوار تکیه میده*
جیمین:چرا چرا چرااااا منو ببخش ا/تتتت *عربده گریه*
*پرش زمانی به شب*
ویو ا/ت
رسیدم خونه بدون اینکه لباسام رو درارم مثل جنازه افتادم روی تخت و سریعا خوابم برد
ویو جیمین
رفتم خونه نشستم روی مبل و م.شرو.ب رو آوردم و ریختم توی لیوان سیگارم رو روشن کردم و شروع کردم به کشیدن من هیچوقت این کار رو نمیکنم ولی الان برای اینکه خوب شم و اون رو فراموش کنم باید این کار رو کنم
ویو ا/ت
ساعت ۳ شب بیدار شدم میخواستم همه اینها فقط خواب باشه ولی نه نشد که بشه
ویو جیمین
بیشتر از ۵ بطری که دارم میخورم و دیگه نمیکشیدم بوی مش.رو.ب همه جارو گرفته بود بعد از چند مین بیهوش شدم...
*صبح روز بعد*
ویو ا/ت
دیشب اصلا نتونستم بخوابم با تلو تلو خوردن خودم رو به کمد لباس ها رسوندم و لباس پوشیدم و سوار ماشین شدم رفتم شرکت خبری از جیمین نبود اهمیت ندادم رفتم اتاقم و بعد از ۵۰ مین برادر جیمین با عجله اومد
هیون شیک:خانم ا/ت *عربده*
ا/ت:زهر خررر چتههه
هیون شیک:جیمین...
ا/ت:جیمین چی؟؟
هیون شیک:جیمین دیشب از بس م.ش.رو.ب خورده بیهوش شده بردنش بیمارستان
ا/ت:چی؟ الان...الان حالش خوبه؟
هیون شیک:نه بیهوشه
ا/ت:باشه
هیون شیک:من برم؟
ا/ت:اره برو
هیون شیک:بله
*تق*
ا/ت:لعنتییی *وسایل اتاق رو پرت کردم همه وسایل رو گذاشتم رو میز و با عجله رفتم بیمارستان *حالا شما فکر کنید بیمارستان رو میدونه*
ا/ت:جیمیننن *عربده*
هیونگ شیک:خانم پارک
ا/ت:جیمین...جیمین الان کجاست؟ *بغض*
هیون شیک:تحت مراقب های ویژه
ا/ت:باشه
ویو ا/ت
با عجله به سمت اتاق رفتم دیدم دارن بهش شوک وارد میکنن همونجا بود که قلبم ریخت و چشمام سیاهی رفت
ا/ت:جیمین لطفا لطفا تامل کن
ویو ا/ت
بعد از ۱ ساعت دکتر اومد با عجله رفتم پیشش
ا/ت:دکتر حالش..حالش چطوره؟
دکتر:شما چه نسبتی باهاش دارید؟
ا/ت:.... م... من دوستشم
دکتر:حالش خوبه خوشبختانه تونست تامل کنه و الان حالش خوبه
ا/ت:میتونم ببینمش؟
دکتر:بله بله حتما
ا/ت:ممنون
ویو ا/ت
با عجله به سمت اتاق رفتم در رو باز کردم و نشستم کنارش آروم موهاش رو نواز کردم و دستش رو گذاشتم روی دستش و سفت گرفتم
ا/ت:لطفا لطفا به هوش بیا جیمین
*پرش زمانی به شب*
۴۰.۳k
۱۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.