p13

این پارت و بدون شرط گذاشتم که حداقل جبران اون مدت نبودنم بشه .اوکیه ؟ رازی اید؟
P13
ا/ت:اییی سرم درد میکنه من چرا لخت خابیدم😐
(نامی رو کنار خودش دید پشماش ریخت😂)
این اینجا چیکار میکنههه. (یادش اومد چیکار کردن)یااا دختر چطور تونستی دیوونه اییی
نامی:خیلی وول میخوری بیبی بیدارم کردی
ا/ت:امم ببخشید حواسم نبود
ا/ت:تو چرا اینجا خابیدی‌؟
نامی:میخای بگی یادت نمیاد؟
ا/ت:چیرو‌؟
(نامی با چشاش به بدن ا/ت اشاره کرد)
ا/ت:من چرا لختممم .باهام چیکار کردیییی؟
نامی:اهه بیبی گرل خودت خاستی
ا/ت:یاااا
نامی:با لبخند برا صبحونه آماده شو بیا پایین
( نامی:الان مطمئنم که ازش خوشم میاد)
(ا/ت:همه چی یادمه حتی لذتش هنوز توی وجودمه ولی بهتره جوری جلوه ندم که یادمه پروو میشه فکر میکنه من به این راحتیا بدست میام)
ادمین:صبحونه رو خوردن و نامجون برای ماموریت رفت بیرون .فردا روز آخر بود و طبق قول نامجون باید اونو آزاد میکرد .
ا/ت:آجوما نامی کی میاد حوصلم سر رفته
آجوما:هوم نمیدونم خانم میخایید شما شامتون رو بخورید؟
ا/ت:نه زیاد گشنم نیست میرم حموم و بعدشم میخابم
آجوما:هر طور که میلتونه.
ا/ت:(از حموم اومد بیرون)بالاخره نفس کشیدممم .گشنمههه.
اوه چرا اینجا آنقدر تاریکه(آروم بدون سر صدا و بادقت سمت آشپز خونه رفتم و از تو یخچال شیر و کیک برداشتم)
ا/ت:اوممم این کیک مهشرههه.
صدای چیه؟ صدای دادو ناله یه زنه؟

بنظرتون چی میشه چه خبره؟ کامنت نظراتتون و بگید😂