خب پارت یک هنوز اسمی نذاشتیم
خب پارت یک هنوز اسمی نذاشتیم
فیک مشترک با: @m.b.r.13
راستی تو بیوگرافی میکو یادم رفت محبتش صاعقه هست ( از کیلوا ایده گرفتم توی هانتر هانتر یا مثل لاک توی شبدر سیاه ) برای اخلاق هم یادم رفت بگم وقتی عصبانی میشه نمیشه کنترلش کرد طرز استفاده ی قدرتش هم میتونه مثل سلاح هم به عنوان سپر و ... استفاده کنه ولی کنترل کامش دستش نیست
۱۴ سالگیه میکو
از دید میکو یه روز بارونی بود خیلی سردم بود بخاطر کتکایی که پدر و مادرم میزدنم از خونه فرار کردم یه جورایی شده بود کار هر روزشون دیگه تحمل ندارم از طرفی هم نمیتونم بهشون آسیبی هم بزنم ولی مجبورم آخر به اون جهنم برگردم هیچ جای خواب یا موندن ندارم سنمم اونقدر نیست که بتونم کاری کنم
گذر زمان شب
دیگه هیچ چاره ای ندارم دارم بر میگردم وقتی درو باز کردم خشکم زد
و افتادم روی زمین دو نفرو دیدم که با صورت خونی و خنده نشسته بودن روی مبل ( لاوکرافت و جان اس )
جان اس : آه بالاخره اومدی دختر کوچولو خیلی منتظرمون گذاشتی ( خنده )
لاوکرافت:خستمه بدنم درد میکنه بیا زود تر به کاره که فرانسیس ساما آزمون خواسته رو انجام بدیم
هیچی از زبونم بیرون نمیومد ترسیده بودم نتونستم کاری کنم که یهو یهیه درخت منو گرفت ( درخت جان اس ) نتونستم کاری کنم و منو برد به یه جای شناور ( موبیدیک )
فیک مشترک با: @m.b.r.13
راستی تو بیوگرافی میکو یادم رفت محبتش صاعقه هست ( از کیلوا ایده گرفتم توی هانتر هانتر یا مثل لاک توی شبدر سیاه ) برای اخلاق هم یادم رفت بگم وقتی عصبانی میشه نمیشه کنترلش کرد طرز استفاده ی قدرتش هم میتونه مثل سلاح هم به عنوان سپر و ... استفاده کنه ولی کنترل کامش دستش نیست
۱۴ سالگیه میکو
از دید میکو یه روز بارونی بود خیلی سردم بود بخاطر کتکایی که پدر و مادرم میزدنم از خونه فرار کردم یه جورایی شده بود کار هر روزشون دیگه تحمل ندارم از طرفی هم نمیتونم بهشون آسیبی هم بزنم ولی مجبورم آخر به اون جهنم برگردم هیچ جای خواب یا موندن ندارم سنمم اونقدر نیست که بتونم کاری کنم
گذر زمان شب
دیگه هیچ چاره ای ندارم دارم بر میگردم وقتی درو باز کردم خشکم زد
و افتادم روی زمین دو نفرو دیدم که با صورت خونی و خنده نشسته بودن روی مبل ( لاوکرافت و جان اس )
جان اس : آه بالاخره اومدی دختر کوچولو خیلی منتظرمون گذاشتی ( خنده )
لاوکرافت:خستمه بدنم درد میکنه بیا زود تر به کاره که فرانسیس ساما آزمون خواسته رو انجام بدیم
هیچی از زبونم بیرون نمیومد ترسیده بودم نتونستم کاری کنم که یهو یهیه درخت منو گرفت ( درخت جان اس ) نتونستم کاری کنم و منو برد به یه جای شناور ( موبیدیک )
۴.۸k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.