P4
( ا.ت )
خیلی وقت بود ب فکر این بودم ت شهر خونه بخرم
اما اخه من جنگل رو خیلی دوست درم
خب...نمیدونم...اگ با...عاام...اسمش چی بود...اها جونگ کوک اگ باش صمیمی بشم و بجایی برسه ک هرروز هم رو ببینیم ت شهر ی خونه میگیرم
اون منو شام بیرون دعوت کرده و من مجبورم خیلی زودتر از خونه بزنم بیرون تا شب شه و برم باهاش سر قرار
( جونگ کوک )
حییییح یسسسس عالییییی شدددد
بزا زنگ بزنم به تهیونگ هم بگم
زنگ زد*
هیونگ ؟
ته : کوک ؟
هیییووووونگ
ته : باز چ گندی زدی
عه اینطوری نکن دیگ
ته : اوک بگو
خب من امروز اون دختر رو دیدم اسمش ا.ت
ته : اوو خوبه
باورت میشه خونش ت جنگله
ته : عجیب
شمارمو بش دادم شب باهم میریم شام میخوریم
ته : خیلیی خوبه من باید برم کوکی ببخشید فعلا
فعلا هیونگ
( ا.ت )
داشتم اماده میشدم
ی ارایش خیلی لایت و ساده کردم
لباسمو پوشیدم اومدم برم بیرون ک یادم اومد کار درستی نیست این همه ساعت میو رو تنها بزارم پس اونم با خودم بردم
رفتم داخل یه پارکی و قدم زدم...
( جونگ کوک )
زنگ میزنه ب یونگی*
یوونگگییییییییی
یونگی : ایی خدااا باز چیشده
( همه چی رو براش میگه )
یونگی : خب ؟
خب خب دیگ خودت میدونی
یونگی : اصلا حرفشم نزن ک بیام برات ی استایل قشنگ جور کنم تا بپوشی بری بیرون
هیونگ لطفا
یونگی : خیلی خوب سعی میکنم ک بیام
( ا.ت )
همینجوری قدم میزدم ک یهو....
شرایط :
7 لایک
3 تا کامنت
حمایت ؟ 🥲🌟
خیلی وقت بود ب فکر این بودم ت شهر خونه بخرم
اما اخه من جنگل رو خیلی دوست درم
خب...نمیدونم...اگ با...عاام...اسمش چی بود...اها جونگ کوک اگ باش صمیمی بشم و بجایی برسه ک هرروز هم رو ببینیم ت شهر ی خونه میگیرم
اون منو شام بیرون دعوت کرده و من مجبورم خیلی زودتر از خونه بزنم بیرون تا شب شه و برم باهاش سر قرار
( جونگ کوک )
حییییح یسسسس عالییییی شدددد
بزا زنگ بزنم به تهیونگ هم بگم
زنگ زد*
هیونگ ؟
ته : کوک ؟
هیییووووونگ
ته : باز چ گندی زدی
عه اینطوری نکن دیگ
ته : اوک بگو
خب من امروز اون دختر رو دیدم اسمش ا.ت
ته : اوو خوبه
باورت میشه خونش ت جنگله
ته : عجیب
شمارمو بش دادم شب باهم میریم شام میخوریم
ته : خیلیی خوبه من باید برم کوکی ببخشید فعلا
فعلا هیونگ
( ا.ت )
داشتم اماده میشدم
ی ارایش خیلی لایت و ساده کردم
لباسمو پوشیدم اومدم برم بیرون ک یادم اومد کار درستی نیست این همه ساعت میو رو تنها بزارم پس اونم با خودم بردم
رفتم داخل یه پارکی و قدم زدم...
( جونگ کوک )
زنگ میزنه ب یونگی*
یوونگگییییییییی
یونگی : ایی خدااا باز چیشده
( همه چی رو براش میگه )
یونگی : خب ؟
خب خب دیگ خودت میدونی
یونگی : اصلا حرفشم نزن ک بیام برات ی استایل قشنگ جور کنم تا بپوشی بری بیرون
هیونگ لطفا
یونگی : خیلی خوب سعی میکنم ک بیام
( ا.ت )
همینجوری قدم میزدم ک یهو....
شرایط :
7 لایک
3 تا کامنت
حمایت ؟ 🥲🌟
۹.۸k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.