خون اشام جذاب من(part 9)
خون اشام جذاب من(part 9)
*ته ویو
مادربزرگم از اشپزخونه با یه لیوان اب اومد سمت من و گفت
مم ت:تهیونگ پسرم اینو بخور
+چرا
مم ک:یه چیز مفید توش ریختم پسرم مخصوص خون اشاماست(اره جون خودت🌚)
+اااااا باشه مرسی
ابو گرفتم و خوردم بعد چند دقیقه سخت شدن د.یکمو حس کردم
د.یکم داشت میومد بالا که سریع بالشتو برداشتم گذاشتم روش
اخ مادربزرگ بهت شک کرده بودم هدفت این بفهمی منو ا/ت باهمیم یا نه
حالا چرا من باید زجر بکشم خب به ا/ت میدادی
ایشش مجبورم با ا/ت انجامش بدم مجبورم
+خ..ب همگی بر..یم بخ...وابیم دیگه
_ته حالت خوبه
+ا..ره ی..کم خس...تم
_باشه
*ا/ت ویو
ته یهو عجیب شد عرق کرده بود و با لکنت حرف میزد
اتاق همرو نشون دادم و با ته شب بخیر گفتیمو رفتیم توی اتاقمون که ته یهو من محکم گرفت چسبوند به دیوار و
تا وقتی این علامت نیومده یعنی اسماته 💚
لبا.شو گذاشت روی ل.بام و محکم میخورد
من با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم و تقلا میکردم
_ته....ب..س کن
+هیشش بیب هیچی جز ن.اله از دهنت نشنوم
_ت....
خواستم حرف بزنم که دوباره ل.باشو گذاشت روی ل.بام
تند تند داشت لباسامو با لباساشو در میاورد
وقتی کامل ل.خت شدیم منو پرت کرد روی تخت و روم خی.مه زد
+بیب خیلی خوشمزه ای دوست دارم ببینم اون پایین چه مزه ای میده
_ته ته نکن
یهو ته گردنمو گاز گرفت و گفت
+ته ته نه ددی
_ته
+میخوای لجبازی کنی
_.....
+پس مثله بچه ی ادم همکاری کن
ادامه دارد...
شرطا:
شرط نمیذارم دو ساعت دیگه منتشر پارت بعد باشید
*ته ویو
مادربزرگم از اشپزخونه با یه لیوان اب اومد سمت من و گفت
مم ت:تهیونگ پسرم اینو بخور
+چرا
مم ک:یه چیز مفید توش ریختم پسرم مخصوص خون اشاماست(اره جون خودت🌚)
+اااااا باشه مرسی
ابو گرفتم و خوردم بعد چند دقیقه سخت شدن د.یکمو حس کردم
د.یکم داشت میومد بالا که سریع بالشتو برداشتم گذاشتم روش
اخ مادربزرگ بهت شک کرده بودم هدفت این بفهمی منو ا/ت باهمیم یا نه
حالا چرا من باید زجر بکشم خب به ا/ت میدادی
ایشش مجبورم با ا/ت انجامش بدم مجبورم
+خ..ب همگی بر..یم بخ...وابیم دیگه
_ته حالت خوبه
+ا..ره ی..کم خس...تم
_باشه
*ا/ت ویو
ته یهو عجیب شد عرق کرده بود و با لکنت حرف میزد
اتاق همرو نشون دادم و با ته شب بخیر گفتیمو رفتیم توی اتاقمون که ته یهو من محکم گرفت چسبوند به دیوار و
تا وقتی این علامت نیومده یعنی اسماته 💚
لبا.شو گذاشت روی ل.بام و محکم میخورد
من با تعجب داشتم بهش نگاه میکردم و تقلا میکردم
_ته....ب..س کن
+هیشش بیب هیچی جز ن.اله از دهنت نشنوم
_ت....
خواستم حرف بزنم که دوباره ل.باشو گذاشت روی ل.بام
تند تند داشت لباسامو با لباساشو در میاورد
وقتی کامل ل.خت شدیم منو پرت کرد روی تخت و روم خی.مه زد
+بیب خیلی خوشمزه ای دوست دارم ببینم اون پایین چه مزه ای میده
_ته ته نکن
یهو ته گردنمو گاز گرفت و گفت
+ته ته نه ددی
_ته
+میخوای لجبازی کنی
_.....
+پس مثله بچه ی ادم همکاری کن
ادامه دارد...
شرطا:
شرط نمیذارم دو ساعت دیگه منتشر پارت بعد باشید
۹.۶k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.