پارت۸
پارت۸
singer in the club
_خوب زودتر میومدی بیا ببند
+من چه بدونستم که تو داری چیکار میکنی
_باشه حالا ببند
+باشه بیا
_بیا اومدم
"ویو جونگکوک"
اومدم دیدم ا/ت میخواد زیپ لباسش رو بکشه بالا رفتم تو وقتی که اومد تا زیپش رو ببندم دیدم چه بدن خوش فرمی داره بیخیال شدم از اون ذهن کثیف دور شدم و زیپش رو بستم بعد بهش گفتم بیاد صبحونه بخوریم که گفت
_میخوام امروز ساعت هشت و نیم برم
+چرا انقدر زود
_اشکال نداره نیم ساعت کلا راه تا برم اونجا لباسام رو عوض کنم تا کامل اماده بشم و بچه ها جمع بشن منم منتظر میمونم
+حالا ساعت هفته بیا صبحونه بخور
(نویسنده:خوش به حالشون چه زود از خواب بیدار میشن)
_باشه
+بیا دیگه
_اومدم
(میرن پایین سر میز میشینن)
+به به اجوما چه بوی خوبی راه انداختی
اجوما:بشین بخور کم حرف بزن پسر
_جونگکوک اون مربارو بده
+چرا باید بدم طرف من بده پس مال منه
اجوما:بده به دختر گلم(از دست جونگکوکه میکشه)بیا دخترم هر چقدر دوست داری بخور
+اما اجوما اون مربای مورد علاقه ی منه
اجوما: من رفتم فعلا(میره)
_بزار یه دیقه(پا میشه میره کنار صندلی جونگکوک میشینه)
+چی میخوای
_بیا این رو بخور(واسه جونگکوک لقمه گرفته)
+نمیخوام تو خودت بخور
_قهر نکن دیگه بخور
+باشه دستت درد نکنه(میگیره لقمه رو)
_ساعت چنده
+هشت
_واقعا اما ساعت من هفته
+واسه تو خرابه
_نه نگاه ساعت مچی خودتم هفت رو نشون میده
[نکته: وقتی ا/ت از خواب پا شد به گوشی جونگکوک نگاه کرد تا ببینه ساعت چنده]
+اها این رو واسه اون موقع گذاشته بودم واسه یه کاری که دیگه مونده
_الان ما از ساعت پنج صبحه بیداریم
+اره
_عااا هنوز اون اتاقارو که دیدم نتونستم هضمشون کنم
ادامه دارد....
singer in the club
_خوب زودتر میومدی بیا ببند
+من چه بدونستم که تو داری چیکار میکنی
_باشه حالا ببند
+باشه بیا
_بیا اومدم
"ویو جونگکوک"
اومدم دیدم ا/ت میخواد زیپ لباسش رو بکشه بالا رفتم تو وقتی که اومد تا زیپش رو ببندم دیدم چه بدن خوش فرمی داره بیخیال شدم از اون ذهن کثیف دور شدم و زیپش رو بستم بعد بهش گفتم بیاد صبحونه بخوریم که گفت
_میخوام امروز ساعت هشت و نیم برم
+چرا انقدر زود
_اشکال نداره نیم ساعت کلا راه تا برم اونجا لباسام رو عوض کنم تا کامل اماده بشم و بچه ها جمع بشن منم منتظر میمونم
+حالا ساعت هفته بیا صبحونه بخور
(نویسنده:خوش به حالشون چه زود از خواب بیدار میشن)
_باشه
+بیا دیگه
_اومدم
(میرن پایین سر میز میشینن)
+به به اجوما چه بوی خوبی راه انداختی
اجوما:بشین بخور کم حرف بزن پسر
_جونگکوک اون مربارو بده
+چرا باید بدم طرف من بده پس مال منه
اجوما:بده به دختر گلم(از دست جونگکوکه میکشه)بیا دخترم هر چقدر دوست داری بخور
+اما اجوما اون مربای مورد علاقه ی منه
اجوما: من رفتم فعلا(میره)
_بزار یه دیقه(پا میشه میره کنار صندلی جونگکوک میشینه)
+چی میخوای
_بیا این رو بخور(واسه جونگکوک لقمه گرفته)
+نمیخوام تو خودت بخور
_قهر نکن دیگه بخور
+باشه دستت درد نکنه(میگیره لقمه رو)
_ساعت چنده
+هشت
_واقعا اما ساعت من هفته
+واسه تو خرابه
_نه نگاه ساعت مچی خودتم هفت رو نشون میده
[نکته: وقتی ا/ت از خواب پا شد به گوشی جونگکوک نگاه کرد تا ببینه ساعت چنده]
+اها این رو واسه اون موقع گذاشته بودم واسه یه کاری که دیگه مونده
_الان ما از ساعت پنج صبحه بیداریم
+اره
_عااا هنوز اون اتاقارو که دیدم نتونستم هضمشون کنم
ادامه دارد....
۴.۸k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.