برترین شیطان پارت ۱۸
کیا اشک های لیا رو پاک میکنه
لیا : باشه
اینجا میا " خواهر ناتنی کیا " بهشون نزدیک میشه و تعظیم میکنه و میگه
میا : متاسفم ، نمیخواستم اینطوری بشه
کیا : اشکال نداره 🙂
میا کامل تعظیم کرد و گفت
میا : بانوی من ، من به شما قسم وفاداری میخورم
و از این به بعد از دستورات شما اطاعت میکنم
کیا : ممنون تنها یه حرف دارم ، میخوام از لیا محافظت کنی و همیشه طرفش باشی
میا : چشم اعلیحضرت
کیا : باهام رسمی نباش ، و ممنون
میا : باشه کیا
کیا : مردم
مردم : بله اعلیحضرت
کیا : من اعلیحضرت شما نیستم و سلطنت رو به مادرم و ولیعهد جدید واگذار میکنم ، و مادرم حق اینکه پادشاهی رو از ولیعهد لگیره رو داره تا این سرزمین رو در صلح نگه داره ، و پدرم بعنوان پادشاه به مامانم کمک میکنه
مردم : چشم الهی
کیا : ممنون ، از همتون ممنون که منو بعنوان ولیعهد و الهی تون پذیرفتین ، از همتون بخاطر همه کارهایی که کردید ممنونم ، دلم میخواست که بعنوان پادشاهتون سلطنت کنم ولی سرنوشت باهام یار نبوده ، ای مردم من بهتون بهترین ها رو آرزومندم ، این آخرین شب زندگی منه و من قراره شب بعدی بمیرم ، پس از همتون درخواست عدالت خواهی دارم ، خداحافظ به همتون و ممنون که از دستوراتم اطاعت میکردیم
یک مرد بلند شد و همه مردم به اون نگاه کردن و بعدش گفت
یکی از مردم : بانوی من ما از شما ممنونیم که هر دستوری که به سودما بود رو صادر کردین
مردم : ممنون بانوی ما
کیا : " با خنده و اشک " من از شما ممنونم ، بهترین ها رو براتون آرزومندم " خنده "
مردم : همچنین بانوی ما
کیا ویو : خندیدم و به پدر و مادرم تا کمر تعظیم کردم و بلند شدم و بعد گفتم با اجازه اونا هم تعظیم کردند و گفتند
پدر و مادر کیا : متاسفیم کیا تقصیر ما بود اگه روح شیطانیت رو از بدنت جدا نمیکردیم اینطوری نمیشد
کیا : خودم میدونم ولی دیگه گذشته
به لیا اشاره کردم و با هم به سمت ماشین حرکت کردیم و .....
لایک و فالو فراموش نشه
لطفا گزارش نکنین
لیا : باشه
اینجا میا " خواهر ناتنی کیا " بهشون نزدیک میشه و تعظیم میکنه و میگه
میا : متاسفم ، نمیخواستم اینطوری بشه
کیا : اشکال نداره 🙂
میا کامل تعظیم کرد و گفت
میا : بانوی من ، من به شما قسم وفاداری میخورم
و از این به بعد از دستورات شما اطاعت میکنم
کیا : ممنون تنها یه حرف دارم ، میخوام از لیا محافظت کنی و همیشه طرفش باشی
میا : چشم اعلیحضرت
کیا : باهام رسمی نباش ، و ممنون
میا : باشه کیا
کیا : مردم
مردم : بله اعلیحضرت
کیا : من اعلیحضرت شما نیستم و سلطنت رو به مادرم و ولیعهد جدید واگذار میکنم ، و مادرم حق اینکه پادشاهی رو از ولیعهد لگیره رو داره تا این سرزمین رو در صلح نگه داره ، و پدرم بعنوان پادشاه به مامانم کمک میکنه
مردم : چشم الهی
کیا : ممنون ، از همتون ممنون که منو بعنوان ولیعهد و الهی تون پذیرفتین ، از همتون بخاطر همه کارهایی که کردید ممنونم ، دلم میخواست که بعنوان پادشاهتون سلطنت کنم ولی سرنوشت باهام یار نبوده ، ای مردم من بهتون بهترین ها رو آرزومندم ، این آخرین شب زندگی منه و من قراره شب بعدی بمیرم ، پس از همتون درخواست عدالت خواهی دارم ، خداحافظ به همتون و ممنون که از دستوراتم اطاعت میکردیم
یک مرد بلند شد و همه مردم به اون نگاه کردن و بعدش گفت
یکی از مردم : بانوی من ما از شما ممنونیم که هر دستوری که به سودما بود رو صادر کردین
مردم : ممنون بانوی ما
کیا : " با خنده و اشک " من از شما ممنونم ، بهترین ها رو براتون آرزومندم " خنده "
مردم : همچنین بانوی ما
کیا ویو : خندیدم و به پدر و مادرم تا کمر تعظیم کردم و بلند شدم و بعد گفتم با اجازه اونا هم تعظیم کردند و گفتند
پدر و مادر کیا : متاسفیم کیا تقصیر ما بود اگه روح شیطانیت رو از بدنت جدا نمیکردیم اینطوری نمیشد
کیا : خودم میدونم ولی دیگه گذشته
به لیا اشاره کردم و با هم به سمت ماشین حرکت کردیم و .....
لایک و فالو فراموش نشه
لطفا گزارش نکنین
۳.۰k
۱۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.