فیک عشق دردسرساز
«پارت۱»
بانور آفتابی که به صورتم میخورد چشمامو باز کردم.
نگاهی به ساعت کردم.
پتو رو کنار زدم و از روی تخت پایین اومدمو صورتمو شستم ،نگاهی به تماس هایی که جواب نداده بودم انداختم.
زنگ زدم.
+الو سلام رئیس
*سلام مورا خوبی؟چرا جواب گوشیتو نمیدی؟
+ببخشید گوشیم خاموش بود.
*مورا خواستم بگم یه نفر نیاز به بادیگارد شخصی داره خیلی هم مهمه و نیاز به یه محافظ ماهر و با تجربه داره، خودت میدونی فرد مورد اعتماد من و بقیه افراد سازمان تویی، متاسفم که تو مدت استراحتت این درخواستو ازت میکنم اما لطفا قبول کن!
+اما رئیس بهتون گفتم یه مدت به استراحت نیاز دارم!
*میدونم اما این مورد خیلی مهمه.
+هوف ...باشه رئیس.
*خوبه عصر بیا سازمان تا مدارک و پروندشو مطالعه کنی.
+باشه.
قطع کردمو پوف کلافه ای کشیدمو با دستم موهامو به هم ریختم.
شانس ندارم که اه.
رفتم یه فنجون قهوه درست کردم و خوردم.
بعد انجام کارهام آماده شدم تا برم سازمان.
گوشیمو برداشتم و رفتم و سوار ماشینم شدم.
بعد نیم ساعت رسیدم.
دراتاق مدریت و زدم و با شنیدن بیا تو رفتم داخل.
*مورا خوش اومدی این مدارک شخصیه که باید ازش محافظت کنی.
گرفتمو اطلاعاتشو خوندم.
یهو یکی وارد اتاق شد...
برگشتم گفتم
+هوی ادب نداری؟
دیدم همون شخصیه که باید بادیگاردش بشم.
- ببخشید در زدم اما جنابعالی نشنیدی.
با عصبانیت به رئیس نگاه کردم که گفت..
*امشب آقای کیم تو رو دعوت کرده شام تا بهتر باهم آشنا بشید.
باشه ای گفتمو مدارک و گذاشتم روی میز.
به رئیس تعظیم کوتاهی کردم و داشتم میرفتم که تهیونگ دستمو گرفت یهو دستمو تو یه حرکت از دستش درآوردمو دستشو پیچوندم.
- آی آی آی وحشی چته؟
+قانون اول بدون اجازه بهم دست نزن.
- فقط میخواستم بگم بیا برسونمت.
+لازم نیست خودم ماشین دارم.
-اوه چه خشن!
+اره من خشنم دوست نداری محافظت نمیشم.
دستشو ول کردم و گفتم...
+آدرسو برام بفرست ....شمارمم از رئیس بگیر فعلا باید برم جایی یکم کار دارم.
خداحافظی کردم و اومدم بیرون .
اه اه اه چقدر نچسب و تخسه پسره هوف.....
(نظر و لایک یادتون نره❤❤)
بانور آفتابی که به صورتم میخورد چشمامو باز کردم.
نگاهی به ساعت کردم.
پتو رو کنار زدم و از روی تخت پایین اومدمو صورتمو شستم ،نگاهی به تماس هایی که جواب نداده بودم انداختم.
زنگ زدم.
+الو سلام رئیس
*سلام مورا خوبی؟چرا جواب گوشیتو نمیدی؟
+ببخشید گوشیم خاموش بود.
*مورا خواستم بگم یه نفر نیاز به بادیگارد شخصی داره خیلی هم مهمه و نیاز به یه محافظ ماهر و با تجربه داره، خودت میدونی فرد مورد اعتماد من و بقیه افراد سازمان تویی، متاسفم که تو مدت استراحتت این درخواستو ازت میکنم اما لطفا قبول کن!
+اما رئیس بهتون گفتم یه مدت به استراحت نیاز دارم!
*میدونم اما این مورد خیلی مهمه.
+هوف ...باشه رئیس.
*خوبه عصر بیا سازمان تا مدارک و پروندشو مطالعه کنی.
+باشه.
قطع کردمو پوف کلافه ای کشیدمو با دستم موهامو به هم ریختم.
شانس ندارم که اه.
رفتم یه فنجون قهوه درست کردم و خوردم.
بعد انجام کارهام آماده شدم تا برم سازمان.
گوشیمو برداشتم و رفتم و سوار ماشینم شدم.
بعد نیم ساعت رسیدم.
دراتاق مدریت و زدم و با شنیدن بیا تو رفتم داخل.
*مورا خوش اومدی این مدارک شخصیه که باید ازش محافظت کنی.
گرفتمو اطلاعاتشو خوندم.
یهو یکی وارد اتاق شد...
برگشتم گفتم
+هوی ادب نداری؟
دیدم همون شخصیه که باید بادیگاردش بشم.
- ببخشید در زدم اما جنابعالی نشنیدی.
با عصبانیت به رئیس نگاه کردم که گفت..
*امشب آقای کیم تو رو دعوت کرده شام تا بهتر باهم آشنا بشید.
باشه ای گفتمو مدارک و گذاشتم روی میز.
به رئیس تعظیم کوتاهی کردم و داشتم میرفتم که تهیونگ دستمو گرفت یهو دستمو تو یه حرکت از دستش درآوردمو دستشو پیچوندم.
- آی آی آی وحشی چته؟
+قانون اول بدون اجازه بهم دست نزن.
- فقط میخواستم بگم بیا برسونمت.
+لازم نیست خودم ماشین دارم.
-اوه چه خشن!
+اره من خشنم دوست نداری محافظت نمیشم.
دستشو ول کردم و گفتم...
+آدرسو برام بفرست ....شمارمم از رئیس بگیر فعلا باید برم جایی یکم کار دارم.
خداحافظی کردم و اومدم بیرون .
اه اه اه چقدر نچسب و تخسه پسره هوف.....
(نظر و لایک یادتون نره❤❤)
۹۲.۶k
۲۱ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.