Hard love. Part 1
های من تهیونگم اکثرا صدام میکنن ته منو جیمین پیش هم زندگی میکنیم راستش جیمین جدیدا پارتنر پیدا کرده و من تنهام هعییییییی من عاشق رشته کامپیوترم و کارم تو این جور چیزا خیلی خوبم تو مدرسه وارد سایت میشم نمره بچه ها رو عوض میکنم تا زیر دست ننه باباشون جرررررر نخورن و البته بابت این کار پول میگیرم مامان بابام رفتن آمریکا ومن تو سئول کسیو به غیر از جیمین ندارم که انگار آقا رفتن عشق و حال با بوی فرند و منو تنها گذاشتن هوفففففف ( خوب دیگه بسه بریم سراغ داستان)
ویو ته
هوفففففف صبباالارم کوفتی بلند شدم باید برم مدرسه از جای عزیز دور دونم بلند شدم رفتم دسشویی و ریدم (بلی بلی مستر ته مث ایکه خیلی رکه 😐😅 آها راستی جاهایی که خودم حرف میزنم پرانتز میذارم😊)
رفتم دیدم جیمین تو آشپز خونس بهش چش غوره رفتمو گفتم بهبه میخواستی دیگه بر نگردی مث اینکه حیلی خوش گذشته مستر پارررک😒
جیمین:ناراحت نباش دیگههه ببین برات بنکیک درس کردمممممم😉😄
ته:اخجووون باشه میبخشمت جیمین خودمییییییی ولی دیگه انقد تنهام نذاررررر☹️
جیمین :باشه حالا بیا بخوریم بریم مدرسه میدونه امروز زنگ اول با اون هوانگ عقده ای کلاس داریم اگه دیر کنیم کونمون میذارههعع هی میخواد بگه از درس عقبیم کلی دیگه مونده تا ریاضی نمود شه هی فلانفلان بااون دماغش ته:باشه باشه خودتو پاره کردی بیا بخوریم دیگه😂😂
جیمین: باشه چاگیا
ویو ته
با جیمینصبونه خوردیمو یونیفرممونو پوشیدیم راه افتادیم به سوی جهنم دره (منظور مدرسس😅)تو راه که رفتیم یورا رو دیدم یورا دوستمه او دختر خوبیه ولی جیمین ازش خوشش نمیاد میگه تو بار دیدش که داشته هر.زگی میکردی ولی من گفتم که اشتباه دیده چون یورا دختر خوبیه (آره اصلا ما باید یورا رو الگوی بگیریم😑😐)
ته :زر نزن برو فیکتو بنویس 🙄😐
(باشه بابا )
یورا:سلام تهیونگ
جیمین زیر لب: ایش باز این دختره اومد
ته :سلام یوراااا
ویو ته
بعد از احوال پرسی اینا به سمت مدرسه رفتیمو خدارو شکر به موقع رفتیم و آقای هوان کاریمون نداشت (هوانگ معلم ریاضیشونه)
ویو ته
هوفففففف صبباالارم کوفتی بلند شدم باید برم مدرسه از جای عزیز دور دونم بلند شدم رفتم دسشویی و ریدم (بلی بلی مستر ته مث ایکه خیلی رکه 😐😅 آها راستی جاهایی که خودم حرف میزنم پرانتز میذارم😊)
رفتم دیدم جیمین تو آشپز خونس بهش چش غوره رفتمو گفتم بهبه میخواستی دیگه بر نگردی مث اینکه حیلی خوش گذشته مستر پارررک😒
جیمین:ناراحت نباش دیگههه ببین برات بنکیک درس کردمممممم😉😄
ته:اخجووون باشه میبخشمت جیمین خودمییییییی ولی دیگه انقد تنهام نذاررررر☹️
جیمین :باشه حالا بیا بخوریم بریم مدرسه میدونه امروز زنگ اول با اون هوانگ عقده ای کلاس داریم اگه دیر کنیم کونمون میذارههعع هی میخواد بگه از درس عقبیم کلی دیگه مونده تا ریاضی نمود شه هی فلانفلان بااون دماغش ته:باشه باشه خودتو پاره کردی بیا بخوریم دیگه😂😂
جیمین: باشه چاگیا
ویو ته
با جیمینصبونه خوردیمو یونیفرممونو پوشیدیم راه افتادیم به سوی جهنم دره (منظور مدرسس😅)تو راه که رفتیم یورا رو دیدم یورا دوستمه او دختر خوبیه ولی جیمین ازش خوشش نمیاد میگه تو بار دیدش که داشته هر.زگی میکردی ولی من گفتم که اشتباه دیده چون یورا دختر خوبیه (آره اصلا ما باید یورا رو الگوی بگیریم😑😐)
ته :زر نزن برو فیکتو بنویس 🙄😐
(باشه بابا )
یورا:سلام تهیونگ
جیمین زیر لب: ایش باز این دختره اومد
ته :سلام یوراااا
ویو ته
بعد از احوال پرسی اینا به سمت مدرسه رفتیمو خدارو شکر به موقع رفتیم و آقای هوان کاریمون نداشت (هوانگ معلم ریاضیشونه)
۴.۱k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.