رمان
#رمان
روز قبلح اولینسالگرد رابطشون🙂🌱
دختر با شوق و ذوق😄 از خونه زد بیرون تا عشقشو سوپرایز کنح🥲❤️
ب رفیقش زنگ زد👭 تا بیاد پیشش باهم کارارو ردیف کنن...)
رفیق دختره با رلش میاد👫🙂
تقریباً همه کارا تموم شده بود🍃
فقد کادو مونده بود🎁 اونم از قبل سفارش داده بود🎈
توی جواهرات فروشی بودن👑
گوشی رفیق دختره زنگ میخوره و میره بیرون📱🚶♀
دختر با رل قبلی رفیقش ت جواهرات فروشی تنها بودن...:/
ی پسرح ک از قبل دشمنی داشت باهاشون🔪
وقتی دید پسر و دختر ت مغازه تنهان ازشون عوس گرفت😞
و فرستاد برای عشق دختره...:|
ناشناس:عشقت داره بهت خیانت میکنه مدرکم دارم اینم عکسش😐😏
پسر باور کرد و عصبی شد:/😶
زنگ زد ب دختره🚶♂
دختر:سلام قلبم🙃💋
پسر:کدوم قبرستونی؟😡
دختر:ی کاری داشتم اومدم بیرون😕چیزی شده عشقم؟!
پسر:ساعت و نگا کردی؟😑هوا تاریک شده🌙
دختر:ببخشید عشقم کارم یکم طول کشید☹️🖇
پسر:لوکیشن بفرص بیام همونجایی ک هستی زود💢
پسر با عصبانیت و داد حرف میزد🤧🥀
دختر:الان میفرصم😞🖖
دختر لوکیشن و فرستاد 😕و ب رفیقش گف ک برن🚶♀🕳
پسر بعد از یک ربع رسید🙎🏻♂
ی چک زد ب صورت دختره🖐👀
دختر:چ..چیشده عشقم؟🥺💔
پسر:ب مح خیانت میکنی اره؟💢از اولشم میدونسم مث اون هرزه هایی😒
دختر:چ..چی؟ه.هرزه؟م.من؟ولی چرا😢💔
مگ چیکار کردم😞🚶♀
پسر عکس و نشون داد ب دختر🖖
تا دختر اومد توضیح بده پسر نزاشت😓
پسر:نمیخام هیچی بشنوم ساکت باش...🥀
دیگنمیخام ببینمت🚶♂
بدون هیچ حرفی رفت نزاشت تا دختر حرفاشو بزنح😞💔
انقد عصبی بود ک هواسش ب ماشینا نبود🚗
و ماشین داشت بهش میزد ک یهو پرت شد😶 کنار خیابون و صدای شکستن شیشه و جیغ اومد💔😞
همو جم شدن ی گوشح👀
پسر با ترس بلند شد رف تا ببینح چیشدح😢🚶♂
دید عشقش کف خیابون خونی و داغون خابیده😔💔
داد زد جیغ زد😞
پسر:یکی زنگ بزنه امبولانسسس🚑
امبولانس اومد و دختر و بردن بیمارستان😞🚶♀
دکتر:متاسفم همسرتون فوت کردن😕🖤
پسر:نح نح امکان ندره حتما اشتباهی شده😭
دکتر:غم اخرتون باشه میتونید برید برای اخرین بار ببینیدشون😞💔
پسر رف بالاسر دختر🚶♂
پسر:دلبرمممم دلبرکم پاشو💋😭
چشمای خوشگلتو باز کن💔
غلط کردم بلند شو خانومم🚶♂🖤
فردا اولیت سالگردمونح ها یادت رف😔
میخاستم سوپرایزت کنم دلبرکم😢🥀
بیدارشو باهم اولین سالگردمونو جشن بگیریم😭💔
دیگ خیلی دیر شده دیگ دختری وجود نداشت😞تا باهم جشن بگیرن🎉🎈
#کاش_زود_قضاوت_نکنیم...:))):!
Instagram:@darcyxwi
روز قبلح اولینسالگرد رابطشون🙂🌱
دختر با شوق و ذوق😄 از خونه زد بیرون تا عشقشو سوپرایز کنح🥲❤️
ب رفیقش زنگ زد👭 تا بیاد پیشش باهم کارارو ردیف کنن...)
رفیق دختره با رلش میاد👫🙂
تقریباً همه کارا تموم شده بود🍃
فقد کادو مونده بود🎁 اونم از قبل سفارش داده بود🎈
توی جواهرات فروشی بودن👑
گوشی رفیق دختره زنگ میخوره و میره بیرون📱🚶♀
دختر با رل قبلی رفیقش ت جواهرات فروشی تنها بودن...:/
ی پسرح ک از قبل دشمنی داشت باهاشون🔪
وقتی دید پسر و دختر ت مغازه تنهان ازشون عوس گرفت😞
و فرستاد برای عشق دختره...:|
ناشناس:عشقت داره بهت خیانت میکنه مدرکم دارم اینم عکسش😐😏
پسر باور کرد و عصبی شد:/😶
زنگ زد ب دختره🚶♂
دختر:سلام قلبم🙃💋
پسر:کدوم قبرستونی؟😡
دختر:ی کاری داشتم اومدم بیرون😕چیزی شده عشقم؟!
پسر:ساعت و نگا کردی؟😑هوا تاریک شده🌙
دختر:ببخشید عشقم کارم یکم طول کشید☹️🖇
پسر:لوکیشن بفرص بیام همونجایی ک هستی زود💢
پسر با عصبانیت و داد حرف میزد🤧🥀
دختر:الان میفرصم😞🖖
دختر لوکیشن و فرستاد 😕و ب رفیقش گف ک برن🚶♀🕳
پسر بعد از یک ربع رسید🙎🏻♂
ی چک زد ب صورت دختره🖐👀
دختر:چ..چیشده عشقم؟🥺💔
پسر:ب مح خیانت میکنی اره؟💢از اولشم میدونسم مث اون هرزه هایی😒
دختر:چ..چی؟ه.هرزه؟م.من؟ولی چرا😢💔
مگ چیکار کردم😞🚶♀
پسر عکس و نشون داد ب دختر🖖
تا دختر اومد توضیح بده پسر نزاشت😓
پسر:نمیخام هیچی بشنوم ساکت باش...🥀
دیگنمیخام ببینمت🚶♂
بدون هیچ حرفی رفت نزاشت تا دختر حرفاشو بزنح😞💔
انقد عصبی بود ک هواسش ب ماشینا نبود🚗
و ماشین داشت بهش میزد ک یهو پرت شد😶 کنار خیابون و صدای شکستن شیشه و جیغ اومد💔😞
همو جم شدن ی گوشح👀
پسر با ترس بلند شد رف تا ببینح چیشدح😢🚶♂
دید عشقش کف خیابون خونی و داغون خابیده😔💔
داد زد جیغ زد😞
پسر:یکی زنگ بزنه امبولانسسس🚑
امبولانس اومد و دختر و بردن بیمارستان😞🚶♀
دکتر:متاسفم همسرتون فوت کردن😕🖤
پسر:نح نح امکان ندره حتما اشتباهی شده😭
دکتر:غم اخرتون باشه میتونید برید برای اخرین بار ببینیدشون😞💔
پسر رف بالاسر دختر🚶♂
پسر:دلبرمممم دلبرکم پاشو💋😭
چشمای خوشگلتو باز کن💔
غلط کردم بلند شو خانومم🚶♂🖤
فردا اولیت سالگردمونح ها یادت رف😔
میخاستم سوپرایزت کنم دلبرکم😢🥀
بیدارشو باهم اولین سالگردمونو جشن بگیریم😭💔
دیگ خیلی دیر شده دیگ دختری وجود نداشت😞تا باهم جشن بگیرن🎉🎈
#کاش_زود_قضاوت_نکنیم...:))):!
Instagram:@darcyxwi
۴.۷k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.