حاکمان جهنم : پارت ۴
زهرا خانوم: الله اکبر خدایا این دیگه چه حکمتی راستی مادر شما الان تقریبا توی مرکزی ایرانید توی یزدید حالا مادر هتل چیه بلاخره شما اینجا مهمونید میمونید پیش خودم تا کاراتون درس شه این خونه هم خونه باغی و عمارت وهمه چی ترکیبی ده دوازده تا هم اتاق داره همینجا بهتون اتاق میدم بمونید تا کاراتون درست شه
کوک : مزاحمتون نمیشیم بانو
خدیجه خانم : والا مزاحم چیه پسرم منم یه پسر حدودا بیس بیست ویکساله دارم مثل پسرم میمونید حالا بمونید تا شوهرم بیاد خیلی ماهه بنده خدا خوشحال میشه شما اینجایید ا.ت مادر برو اتاقشون رو نشونشون بده من برم ناهار درست کنم
ا.ت : باشه فقط من اسمتون رو نمیدونم
جین : من جینم
شوکا: من یونگی ام بهم بگو شوگا
نامجون : من نامجونم
جیهوپ : من هوسوکم بهم بگو جیهوپ
جیمین: من جیمینم
تهیونگ: من تهیونگم
جونگ کوک : منم جونگ کوکم بهم بگو کوکی یا کوک
ا.ت : منم اتم اون خانمم مامانمه زهرا اسمشه
جین : وایی چه اسمای خوشگلی
ا.ت : ممنون جین بیا بریم اتاقتون رو نشونتون بدن
به هرکدوم از پسرا به اتاق جدا داد و رفت توی آشپزی به مامانش کمک کنه که آقا امیر داداش ا.ت تشریف اورد
امیر : ا.ت بپر اون کنترل و وردار بیار فوتبال پرسپولیس استقلاله
ا.ت : باشه بابا بزار برسی راستی هفت ها ممهمون داریم همسن خودت اول بزار اونهارو ببینی احتمال چند وقتی مهمونمون بشن
امیر : عیجان کین
ا.ت : مرض حالا میگم داداشی وایسا و همه چی رو گفت و قول گرفت که امیر نره به کسی بگه
امیر : واییی پشمام حاجی وای ا.ت مو به تنم سیخ شد حالا این آتیش پاره ها کجان
ا.ت : امیر ترو جون بابا آدم باش
امیر : باشه بابا بپر بریم ببینمشون راستی این دمای خرم بپوشون
ا.ت : آقا من نمیخوام روسری سر کنم مشکلیه
امیر : یعنی یه نگا بت بندازن جرشون دادما حالا خود دانی
ا.ت : باشه بیا برم
و رفتن امیر و پسرا حسابی رفیق شدن
امیر: داشتم میگفتم
که یهو آقا ممد رضا با وانتش پره میوه و سبزی و خوراکی اومد روی حیاط
آقا ممدرضا: امیررررررر امیییرررررر
امیر : هان
آقا ممد رضا : بیا کمک بده اینا رو ببریم تو
کوک : مزاحمتون نمیشیم بانو
خدیجه خانم : والا مزاحم چیه پسرم منم یه پسر حدودا بیس بیست ویکساله دارم مثل پسرم میمونید حالا بمونید تا شوهرم بیاد خیلی ماهه بنده خدا خوشحال میشه شما اینجایید ا.ت مادر برو اتاقشون رو نشونشون بده من برم ناهار درست کنم
ا.ت : باشه فقط من اسمتون رو نمیدونم
جین : من جینم
شوکا: من یونگی ام بهم بگو شوگا
نامجون : من نامجونم
جیهوپ : من هوسوکم بهم بگو جیهوپ
جیمین: من جیمینم
تهیونگ: من تهیونگم
جونگ کوک : منم جونگ کوکم بهم بگو کوکی یا کوک
ا.ت : منم اتم اون خانمم مامانمه زهرا اسمشه
جین : وایی چه اسمای خوشگلی
ا.ت : ممنون جین بیا بریم اتاقتون رو نشونتون بدن
به هرکدوم از پسرا به اتاق جدا داد و رفت توی آشپزی به مامانش کمک کنه که آقا امیر داداش ا.ت تشریف اورد
امیر : ا.ت بپر اون کنترل و وردار بیار فوتبال پرسپولیس استقلاله
ا.ت : باشه بابا بزار برسی راستی هفت ها ممهمون داریم همسن خودت اول بزار اونهارو ببینی احتمال چند وقتی مهمونمون بشن
امیر : عیجان کین
ا.ت : مرض حالا میگم داداشی وایسا و همه چی رو گفت و قول گرفت که امیر نره به کسی بگه
امیر : واییی پشمام حاجی وای ا.ت مو به تنم سیخ شد حالا این آتیش پاره ها کجان
ا.ت : امیر ترو جون بابا آدم باش
امیر : باشه بابا بپر بریم ببینمشون راستی این دمای خرم بپوشون
ا.ت : آقا من نمیخوام روسری سر کنم مشکلیه
امیر : یعنی یه نگا بت بندازن جرشون دادما حالا خود دانی
ا.ت : باشه بیا برم
و رفتن امیر و پسرا حسابی رفیق شدن
امیر: داشتم میگفتم
که یهو آقا ممد رضا با وانتش پره میوه و سبزی و خوراکی اومد روی حیاط
آقا ممدرضا: امیررررررر امیییرررررر
امیر : هان
آقا ممد رضا : بیا کمک بده اینا رو ببریم تو
۷.۵k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.