مافیای جذاب من
پارت ۲۹
ا/ت ویو
کنار هانا و الکس وایستاده بودم
الکس با همه اهوال پرسی میکرد بعدش هم به من و هانا معرفیشون میکرد
یخورده خسته شده بودم و برای تمدید ارایشم به الکس گفتم میرم دستشویی زود میام
رفتم اونجا و ارایشم رو درست کردم بعدش رفتم بیرون پیش هانا و الکس
الکس: ا/ت بهت معرفی میکنم ایشون مین لونا هست
لونا: میشناسمش
ا/ت: لونا سلام
هانا: شما هم رو میشناسین
ا/ت: اره این همون دوستم هست که وقتی کره بودم باهم یجا زندگی میکردیم
لونا: چخبر ا/ت. چقدر بی معرفتی. بدون خدافظی ول کردی رفتی
ا/ت: لونا من مجبور شدم
لونا: برای چی مجبور شدی
ا/ت: برات توضیح میدم
رو کردم به الکس و هانا
ا/ت: بچه ها شما برین من فعلا میخوام با لونا حرف بزنم
هانا و الکس: باشه
رفتن و من لونا یه رفتیم یه گوه باهم حرف بزنیم
لونا: ا/ت چرا یهو ول کردی رفتی؟ میدونی چقدر نگران شدم؟ میدونی چقدر گریه کردم؟ فکر کردم یه بلایی سرت اومده
ا/ت: برات توضیح میدم
لونا: تازه میدونی از کی فهمیدم؟
ا/ت: احتمالا از جیمین
لونا: اره. راستش تا قبلش از جیمین بدم میومد ولی وقتی بعد اینکه تو گم شدی باور کردم جیمین واقعا عاشقته
ا/ت: چرا؟
لونا:....
پرش زمانی به بعد گم شدن ا/ت
لونا ویو
توی شرکت بودم و داشتم کار هامو انجام میدادم یهو جیمین همینطوری وارد دفترم شد
زیر چشماش سیاه بود و حالش خیلی بد بود
جیمین: تو میدونی ا/ت کجاست
لونا: نه نمیدونم مگه چی شده *نگران
جیمین: ا/ت پیش من بود شب خوابیدم صبح خوابیدم نبود. همه جا رو گشتم ولی پیداش نکردم نمیدونم چیکار کنم. من بدون اون میمیرم
افتاد رو زمین و شروع کرد به گریه کردن
رفتم سمتش
لونا: عهههه چرا گریه میکنی؟ میدونم حالت بده ولی گریه نکن
جیمین: دلم برای ا/ت تنگ شده *گریه
رفتم سمتش و بلندش کردم
لونا: نگران نباش خودم کمکت میکنم پیداش کنی. حالا فعلا برو بعثدا باهم حرف میزنیم
...
پرش زمانی به حال
ا/ت ویو
لونا: قضیه این بود
ا/ت: حتما بخاطر من خیلی گریه کرده
لونا: حالا بهم توضیح بدی چرا ول کردی اومدی المان
ا/ت:....
براش همه قضیه رو توضیح دادم
لونا: ولی بنظرت اونا راست میگفتن
ا/ت: برام مهم نیست فقط نمیخواستم اتفاقی برای جیمین بیفته بعدشم دیگه گذشته مطمئنا منو دیگه فراموش کرده
لونا: من نمیدونم هر کاری میخوای بکن ولی امشب بعد مهمونی خودت با من میای کره فهیمیدی؟
ا/ت: باشه حالا من برم پیش الکس و هانا فعلا
لونا: باشه برو
رفتم پیش الکس و هانا
....
ادامه توی پارت بعد....
ا/ت ویو
کنار هانا و الکس وایستاده بودم
الکس با همه اهوال پرسی میکرد بعدش هم به من و هانا معرفیشون میکرد
یخورده خسته شده بودم و برای تمدید ارایشم به الکس گفتم میرم دستشویی زود میام
رفتم اونجا و ارایشم رو درست کردم بعدش رفتم بیرون پیش هانا و الکس
الکس: ا/ت بهت معرفی میکنم ایشون مین لونا هست
لونا: میشناسمش
ا/ت: لونا سلام
هانا: شما هم رو میشناسین
ا/ت: اره این همون دوستم هست که وقتی کره بودم باهم یجا زندگی میکردیم
لونا: چخبر ا/ت. چقدر بی معرفتی. بدون خدافظی ول کردی رفتی
ا/ت: لونا من مجبور شدم
لونا: برای چی مجبور شدی
ا/ت: برات توضیح میدم
رو کردم به الکس و هانا
ا/ت: بچه ها شما برین من فعلا میخوام با لونا حرف بزنم
هانا و الکس: باشه
رفتن و من لونا یه رفتیم یه گوه باهم حرف بزنیم
لونا: ا/ت چرا یهو ول کردی رفتی؟ میدونی چقدر نگران شدم؟ میدونی چقدر گریه کردم؟ فکر کردم یه بلایی سرت اومده
ا/ت: برات توضیح میدم
لونا: تازه میدونی از کی فهمیدم؟
ا/ت: احتمالا از جیمین
لونا: اره. راستش تا قبلش از جیمین بدم میومد ولی وقتی بعد اینکه تو گم شدی باور کردم جیمین واقعا عاشقته
ا/ت: چرا؟
لونا:....
پرش زمانی به بعد گم شدن ا/ت
لونا ویو
توی شرکت بودم و داشتم کار هامو انجام میدادم یهو جیمین همینطوری وارد دفترم شد
زیر چشماش سیاه بود و حالش خیلی بد بود
جیمین: تو میدونی ا/ت کجاست
لونا: نه نمیدونم مگه چی شده *نگران
جیمین: ا/ت پیش من بود شب خوابیدم صبح خوابیدم نبود. همه جا رو گشتم ولی پیداش نکردم نمیدونم چیکار کنم. من بدون اون میمیرم
افتاد رو زمین و شروع کرد به گریه کردن
رفتم سمتش
لونا: عهههه چرا گریه میکنی؟ میدونم حالت بده ولی گریه نکن
جیمین: دلم برای ا/ت تنگ شده *گریه
رفتم سمتش و بلندش کردم
لونا: نگران نباش خودم کمکت میکنم پیداش کنی. حالا فعلا برو بعثدا باهم حرف میزنیم
...
پرش زمانی به حال
ا/ت ویو
لونا: قضیه این بود
ا/ت: حتما بخاطر من خیلی گریه کرده
لونا: حالا بهم توضیح بدی چرا ول کردی اومدی المان
ا/ت:....
براش همه قضیه رو توضیح دادم
لونا: ولی بنظرت اونا راست میگفتن
ا/ت: برام مهم نیست فقط نمیخواستم اتفاقی برای جیمین بیفته بعدشم دیگه گذشته مطمئنا منو دیگه فراموش کرده
لونا: من نمیدونم هر کاری میخوای بکن ولی امشب بعد مهمونی خودت با من میای کره فهیمیدی؟
ا/ت: باشه حالا من برم پیش الکس و هانا فعلا
لونا: باشه برو
رفتم پیش الکس و هانا
....
ادامه توی پارت بعد....
۱۷.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.