Bitter or sweet ending p.15
بعد از این پارت میرم از اون فیک قبلیمم آپ کنم همینجور داره خاک میخوره این همه براش زحمت کشیدم..
ا/ت : دلتم بخواد
جولی : تو یکی خفه زودباش باید همه چیو تعریف کنی
یونگ هون : الان که نمیتونم باید برم آمریکا برای یه سری از مسائل ولی پس فردا برمیگردم
جولی : شمارتو بده...
یونگ هون : ها...
جولی : کوفت میگم اون شمارتو بده بری دوباره برنگردی فک کردی من خرم یا گوشام درازه که منو شبیه خر فرض کردی...
یونگ هون : فک کنم اولی
میخواست به سمتش هجوم ببره که سریع گفت
یونگ هون : باشه بابا آروم باش یه شماره که انقدر ارزش حرص خوردن نداره بیا اینم شمارم .......( خودتون یه چیزی بزارید) خیلی خوش حال شدم دیدمتون دیگه باید برم....
میخواست بره که سریع دستشو گرفتم سوالی به طرفم برگشت که گفتم..
ا/ت : گفتی پس فردا برمیگردی..
یونگ هون : آره
ا/ت : خب من اون موقع نمایشگاه دارم خوشحال میشم بیای...
یونگ هون: شک نکن که میام..
لبخندی به این حرفش زدم که جولی گفت...
جولی: جمع کن اون لبخندتو مثل بز لبخند زده یه درصد فک کن نیاد برات آدرس رو به همین شماره پیامک میکنم خب دیگه دیرشده باید بریم
یونگ هون : خدافظ
سری تکون دادیمو رفتیم بیرون سریع گفتم...
ا/ت : چه حسی داره کراشتو بعد ۱۰ سال دیدی
جولی: ه..هاچی میگی تو...کراش چیه
ا/ت : چیه فک کردی دیگه انقدر خرم که نمیفهمم
جولی : میخوای باهات صادق باشم
ا/ت : صد درصد
جولی : خب آره فک میکردم اونقدر خری که نمیفهمی
ا/ت : حیف که الان باید بریم درضمن حالا بعد از نمایشگاه باید چیکار کنیم
جولی : تو علاوه بر نقاشی یه چند دست لباسم طراحی کردی که هیچ کس به عقلش نمیرسه همچین چیزی رو طراحی کنه صد درصد بعد از این نمایشگاه پیشنهادهای کاری از بهترین شرکت ها برات میاد
ا/ت : تا حالا دقت نکرده بودم
جولی : به چی
ا/ت : به اینکه چقدر مغز اقتصادیه خوبی داری
جولی : هه تازه فهمیدی
ا/ت : نمیشه هم ازش تعریف کرد
جولی : خب حالا بیا باید تاکسی بگیریم بریم خونه
سر جام ایستادمو گفتم
ا/ت : هه خونه
جولی : هی اون خونه ی خودته خونه ای که با جمع کردن حقوقت داخل ۶ ۷ سال خریدی نه با کمک اون خیانتکار
بی حس سری تکون دادمو گفتم
ا/ت : خیله خب یه تاکسی بگیر بریم
جولی : هی از این حال و هوا بیا بیرون
زیرلب ادامه داد
جولی : اگه بدونی چه نقشه ها برات دارم که دیگه عمرا تو این حالو هوا بمونی....
بعد از گرفتن تاکسی به سمت خونه ای که سال ها پیش خریده بودم راه افتادیم بعد از اینکه رسیدیم در خونه رو باز کردم که در کمال تعجب همه چی تمیز بود بدون هیچ گردوغباری با تعجب سمت جولی بر گشتمو گفتم
ا/ت : دلتم بخواد
جولی : تو یکی خفه زودباش باید همه چیو تعریف کنی
یونگ هون : الان که نمیتونم باید برم آمریکا برای یه سری از مسائل ولی پس فردا برمیگردم
جولی : شمارتو بده...
یونگ هون : ها...
جولی : کوفت میگم اون شمارتو بده بری دوباره برنگردی فک کردی من خرم یا گوشام درازه که منو شبیه خر فرض کردی...
یونگ هون : فک کنم اولی
میخواست به سمتش هجوم ببره که سریع گفت
یونگ هون : باشه بابا آروم باش یه شماره که انقدر ارزش حرص خوردن نداره بیا اینم شمارم .......( خودتون یه چیزی بزارید) خیلی خوش حال شدم دیدمتون دیگه باید برم....
میخواست بره که سریع دستشو گرفتم سوالی به طرفم برگشت که گفتم..
ا/ت : گفتی پس فردا برمیگردی..
یونگ هون : آره
ا/ت : خب من اون موقع نمایشگاه دارم خوشحال میشم بیای...
یونگ هون: شک نکن که میام..
لبخندی به این حرفش زدم که جولی گفت...
جولی: جمع کن اون لبخندتو مثل بز لبخند زده یه درصد فک کن نیاد برات آدرس رو به همین شماره پیامک میکنم خب دیگه دیرشده باید بریم
یونگ هون : خدافظ
سری تکون دادیمو رفتیم بیرون سریع گفتم...
ا/ت : چه حسی داره کراشتو بعد ۱۰ سال دیدی
جولی: ه..هاچی میگی تو...کراش چیه
ا/ت : چیه فک کردی دیگه انقدر خرم که نمیفهمم
جولی : میخوای باهات صادق باشم
ا/ت : صد درصد
جولی : خب آره فک میکردم اونقدر خری که نمیفهمی
ا/ت : حیف که الان باید بریم درضمن حالا بعد از نمایشگاه باید چیکار کنیم
جولی : تو علاوه بر نقاشی یه چند دست لباسم طراحی کردی که هیچ کس به عقلش نمیرسه همچین چیزی رو طراحی کنه صد درصد بعد از این نمایشگاه پیشنهادهای کاری از بهترین شرکت ها برات میاد
ا/ت : تا حالا دقت نکرده بودم
جولی : به چی
ا/ت : به اینکه چقدر مغز اقتصادیه خوبی داری
جولی : هه تازه فهمیدی
ا/ت : نمیشه هم ازش تعریف کرد
جولی : خب حالا بیا باید تاکسی بگیریم بریم خونه
سر جام ایستادمو گفتم
ا/ت : هه خونه
جولی : هی اون خونه ی خودته خونه ای که با جمع کردن حقوقت داخل ۶ ۷ سال خریدی نه با کمک اون خیانتکار
بی حس سری تکون دادمو گفتم
ا/ت : خیله خب یه تاکسی بگیر بریم
جولی : هی از این حال و هوا بیا بیرون
زیرلب ادامه داد
جولی : اگه بدونی چه نقشه ها برات دارم که دیگه عمرا تو این حالو هوا بمونی....
بعد از گرفتن تاکسی به سمت خونه ای که سال ها پیش خریده بودم راه افتادیم بعد از اینکه رسیدیم در خونه رو باز کردم که در کمال تعجب همه چی تمیز بود بدون هیچ گردوغباری با تعجب سمت جولی بر گشتمو گفتم
۳۵.۹k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.