فیک جنون فصل ۲
پارت۳☆☆☆☆☆
"خوب بریم سراغ کاری که ازت میخوام
+اوهوم
خودم رو روی صندلی جا به جا کردم تا جدی به نظر بیام
"تو باید یک بمب رو جا به جا کنی
+بمب؟
بعد یکم از شراب رو مزه کردم
"بله
+اینکه چیز راحتیه
"این بمب با بمبای دیگه خیلی فرق داره
+چه فرقی
"میتونم بگم از بمب هسته ای ام خطر ناک تره
چشمام گرد شد
+چی؟
"میتونه یک شهر رو یک دفعه زیر خاک ببره
+اسمش چیه
"اسمی نداره ولی من بهش میگم قیامت چون میتونه یه قیامت واقعی ایجاد کنه
+میخوای به کی بدیش؟
"یه آدم که بمب ها رو نا بود میکنه
+از کجا بهش اعتماد داری؟
"مشکل اینجاس من بهش اعتماد ندارم یه چیزی که ازش میدونمم اینه که از یک آدم خیلی متنفره و ممکنه از ایم بمب استفاده بد کنه
+میخوای چیکار کنی
"من برای تو یک گروه در نظر گرفتم .یک گروه سه نفره. یکی تو یک نفر رو خودم انتخاب کردم جزو آدم های مورد اعتمادمه و یکی ام خودت انتخاب کن
+ما باید چیکار کنیم
"بمب رو تحویل میدین به جک همونی که بمب رو مختل میکنه و مراقبش هستین دورادور تا وقتی که بمب از بین بره البته باز هم متمعنم جک همچین کاری نمیکه
+خیل خوب اون فردی که انتخاب کردی تا عضو گروه باشه کیه؟
"میشناسیش اونم اون شب توی مهمونی برای مرگ هانگی بود
+چه مهمونی پر باری همه اونجا بودن
بعد لبخندی زدم
"اسمش جانگ هوساک
+اوووه همون آقای هیز
"نه نه اون روز درست نشناختیش اون موقع خیلی مست بود مرد خیلی شاد و پر انرژییه خیلی ام مهربونه
+ببینیم و تعریف کنیم
"تو اون یکی فرد رو چه کسی انتخاب میکنی
+فعالا کسی رو در نظر ندارم ولی فردا شب بهت خبر میدم کی رو انتخاب کردم
"خوبه
بعد ادامه لیوانم رو سر کشیدم و از روی صندلی بلند شدم
+من دیگه باید برم خونه
"خیل خوب فردا ظهر با فردی که در نظر گرفتی بیاید به لوکیشنی که میفرستم با هوساک حرف هاتون رو بزنید اون بقیه جزئیات رو براتون تعریف میکنه مکان تحویل بمب و اینا
+خوبه پس خداحافظ
"خداحافظ بلک رز
+رزا
"رزا؟
+آره اسم اصلیمه لطفا با این اسم صدام کن
"خیلی خوبه
بعد لبخند زدم و از رستوران بیرون اومدم و با مردی که بهش سویچ ماشینم رو داده بودم به سمت پارکینگ رفتم و سوار ماشین شدم و به سمت خونه روندم
"خوب بریم سراغ کاری که ازت میخوام
+اوهوم
خودم رو روی صندلی جا به جا کردم تا جدی به نظر بیام
"تو باید یک بمب رو جا به جا کنی
+بمب؟
بعد یکم از شراب رو مزه کردم
"بله
+اینکه چیز راحتیه
"این بمب با بمبای دیگه خیلی فرق داره
+چه فرقی
"میتونم بگم از بمب هسته ای ام خطر ناک تره
چشمام گرد شد
+چی؟
"میتونه یک شهر رو یک دفعه زیر خاک ببره
+اسمش چیه
"اسمی نداره ولی من بهش میگم قیامت چون میتونه یه قیامت واقعی ایجاد کنه
+میخوای به کی بدیش؟
"یه آدم که بمب ها رو نا بود میکنه
+از کجا بهش اعتماد داری؟
"مشکل اینجاس من بهش اعتماد ندارم یه چیزی که ازش میدونمم اینه که از یک آدم خیلی متنفره و ممکنه از ایم بمب استفاده بد کنه
+میخوای چیکار کنی
"من برای تو یک گروه در نظر گرفتم .یک گروه سه نفره. یکی تو یک نفر رو خودم انتخاب کردم جزو آدم های مورد اعتمادمه و یکی ام خودت انتخاب کن
+ما باید چیکار کنیم
"بمب رو تحویل میدین به جک همونی که بمب رو مختل میکنه و مراقبش هستین دورادور تا وقتی که بمب از بین بره البته باز هم متمعنم جک همچین کاری نمیکه
+خیل خوب اون فردی که انتخاب کردی تا عضو گروه باشه کیه؟
"میشناسیش اونم اون شب توی مهمونی برای مرگ هانگی بود
+چه مهمونی پر باری همه اونجا بودن
بعد لبخندی زدم
"اسمش جانگ هوساک
+اوووه همون آقای هیز
"نه نه اون روز درست نشناختیش اون موقع خیلی مست بود مرد خیلی شاد و پر انرژییه خیلی ام مهربونه
+ببینیم و تعریف کنیم
"تو اون یکی فرد رو چه کسی انتخاب میکنی
+فعالا کسی رو در نظر ندارم ولی فردا شب بهت خبر میدم کی رو انتخاب کردم
"خوبه
بعد ادامه لیوانم رو سر کشیدم و از روی صندلی بلند شدم
+من دیگه باید برم خونه
"خیل خوب فردا ظهر با فردی که در نظر گرفتی بیاید به لوکیشنی که میفرستم با هوساک حرف هاتون رو بزنید اون بقیه جزئیات رو براتون تعریف میکنه مکان تحویل بمب و اینا
+خوبه پس خداحافظ
"خداحافظ بلک رز
+رزا
"رزا؟
+آره اسم اصلیمه لطفا با این اسم صدام کن
"خیلی خوبه
بعد لبخند زدم و از رستوران بیرون اومدم و با مردی که بهش سویچ ماشینم رو داده بودم به سمت پارکینگ رفتم و سوار ماشین شدم و به سمت خونه روندم
۲۶.۸k
۲۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.