رمان:برده
رمان:برده
پارت۱
از جانگ کوک
یک روز توی هوای افتابی قدم میزدم. داشتم از خیابون عبور میکردم که یک ماشین نزدیک بود بهم بزنه اما یک مرد جوان من رو نجات داد ولی اون زخمی شد.
ا/ت:اقا خوبی؟
من خیلی شکه شدم و زنگ بیمارستان وتا بیمارستان همراهیش کردم و وقتی بهوش اومد میخواستم برم که یکهو گفت:میشه شمارتو داشته باشم.
ا/ت:برای چی؟
جانگ کوک:میخوام در ارتباط باشیم.
ا/ت: باشه،بنویس ۰۹۱۵۲۵۶۰۰۴۱
جانگ کوک: ممنون.
ا/ت:من دیگه برم.
جانگ کوک:بای
ا/ت:بای
از زبان ا/ت
من از بیمارستان رفتم و در راه یک اعلامیه دیدم که یک کارمند میخواستند و سریع زنگ زدم و گفتم:من برای کار میام.
منشی:باشه لطفا اطلاعاتتون رو بدید.
ا/ت:ا/ت هستم ،یک سوال باید کجا برای قرارداد بیام.
منشی:بیمارستان بوندانگ جوندگان
ا/ت:باشه حتما خدانگهدار
منشی:خدانگهدار
از زبان ا/ت
خیلی بیمارستانی که گفته بود برام آشنا بود اها همون بیمارستانی بود که اون مرد جوان رو بردم .
از زبان نویسنده
فردا ا/ت به بیمارستان بوندانگ جوندگان رفت و به اتاق شماره ی ۰۲ رفت که بخش ویژه بود.
از زبان ا/ت
در زدم و درو باز کردن دیدم همون مرد دفعه ی قبل بود که جون من رو نجات داد.
ا/ت:سلام
جانگ کوک:سلام
ادامه ی رمان امار ۱۱۰🥰
لایک کن ضرر نمیکنی🌈
توی کامنت ها نظر بدید.
پارت۱
از جانگ کوک
یک روز توی هوای افتابی قدم میزدم. داشتم از خیابون عبور میکردم که یک ماشین نزدیک بود بهم بزنه اما یک مرد جوان من رو نجات داد ولی اون زخمی شد.
ا/ت:اقا خوبی؟
من خیلی شکه شدم و زنگ بیمارستان وتا بیمارستان همراهیش کردم و وقتی بهوش اومد میخواستم برم که یکهو گفت:میشه شمارتو داشته باشم.
ا/ت:برای چی؟
جانگ کوک:میخوام در ارتباط باشیم.
ا/ت: باشه،بنویس ۰۹۱۵۲۵۶۰۰۴۱
جانگ کوک: ممنون.
ا/ت:من دیگه برم.
جانگ کوک:بای
ا/ت:بای
از زبان ا/ت
من از بیمارستان رفتم و در راه یک اعلامیه دیدم که یک کارمند میخواستند و سریع زنگ زدم و گفتم:من برای کار میام.
منشی:باشه لطفا اطلاعاتتون رو بدید.
ا/ت:ا/ت هستم ،یک سوال باید کجا برای قرارداد بیام.
منشی:بیمارستان بوندانگ جوندگان
ا/ت:باشه حتما خدانگهدار
منشی:خدانگهدار
از زبان ا/ت
خیلی بیمارستانی که گفته بود برام آشنا بود اها همون بیمارستانی بود که اون مرد جوان رو بردم .
از زبان نویسنده
فردا ا/ت به بیمارستان بوندانگ جوندگان رفت و به اتاق شماره ی ۰۲ رفت که بخش ویژه بود.
از زبان ا/ت
در زدم و درو باز کردن دیدم همون مرد دفعه ی قبل بود که جون من رو نجات داد.
ا/ت:سلام
جانگ کوک:سلام
ادامه ی رمان امار ۱۱۰🥰
لایک کن ضرر نمیکنی🌈
توی کامنت ها نظر بدید.
۳۶.۶k
۱۵ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.