وانشات ران و ریندو///پارت ششم
#سناریو #وانشات #ران #ریندو #ا_ت #توکیو_ریونجرز #انتقام_جویان_توکیو #انیمه
-------------------------------------------------------------------------------
ویو ران
بخاطر شلوغی غرفه خوراکی ها نزدیک ۳۰ دقیقه طول کشید تا خوراکی بگیریم.حتما ا.ت کلی غر غر میکنه ولی خب بخاطر خوراکی ها خوشحال میشه.همراه ریندو به سمت جایی که ا.ت نشسته بودیم راه افتادیم ولی ا.ت نبود...فقط کیفش اونجا بود...احتمالا می خواد اذیتمون کنه.
-ا.ت....ا.ت هر جا هستی بیا برات پاستیل و شیر کاکائو گرفتم.
×(صداش را کمی می بره بالا)ا.تتت
-چرا جواب نمیده.
×بیا از اون غرفه داره بپرسیم ا.ت را دیده یا نه.
-باشه بریم.
رفتیم پیش غرفه دار.یه مرد حدودا ۳۰ ۴۰ ساله بود.(علامت غرفه دار÷)
-ببخشید آقا شما یه دختر ......*مشخصات ظاهریتون*ندیدید؟
÷چرا یه حدود ۲۰ دقیقه پیش دنبال یه گربه کردن و از اینجا رفتن.
-کدوم سمت رفتن؟
÷فکر کنم اونور رفتن(به سمت جایی که ا.ت رفته اشاره میکنه)
-خیلی ممنون
÷خواهش میکنم
۲۰ دقیقست که رفته دنبال یه گربه و بر نگشته....نکنه اتفاقی براش افتاده.
×ران امکان نداره که ا.ت ۲۰ دقیقه بیوفته دنبال یه گربه...نکنه...نکنه اتفاقی براش افتاده؟
-منم داشتم همین فکرو میکردم.کف ا.ت را بردا رم بریم دنبالش*همه ی حرفا رو که میزنن نگرانن و لحنشون با استرسه*
با ریندو رفتیم سمت جایی که مرده گفته بود.همینطور که میرفتیم صدای کمک خواستن یه دختر به گوشمون خورد.
×(با نگرانی)اون صدا...
-(نگرانی بیشتر)صدای ا.ت است
به ریندو دویدیم به سمت صدا.صدا از یه کوچه بن بست میومد.رفتیم تو کوچه و دیدیم یه پسره داره به ا.ت دست درازی میکنه.خون جلوی چشما مو گرفت.
-(دادن خوراکی های دستش به ریندو)این ها رو بگیر تا برم حال اون عوضی را جا بیارم(با عصبانیت خیلی خیلی زیاد)
×(گرفتن خوراکی ها از ران)برا منم نگه دار...منم می خوام حالشو جا بیارم.(اینم خیلی عصبانیه)
یقه پسره را از پشت گرفتم و پرتش کردم عقب.
+(در حالی که داره گریه میکنه و میلرزه و تو نشسته و تو خودش جمع شده)ر..ران...ری..ریندو.
-------------------------------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------------------------
ویو ران
بخاطر شلوغی غرفه خوراکی ها نزدیک ۳۰ دقیقه طول کشید تا خوراکی بگیریم.حتما ا.ت کلی غر غر میکنه ولی خب بخاطر خوراکی ها خوشحال میشه.همراه ریندو به سمت جایی که ا.ت نشسته بودیم راه افتادیم ولی ا.ت نبود...فقط کیفش اونجا بود...احتمالا می خواد اذیتمون کنه.
-ا.ت....ا.ت هر جا هستی بیا برات پاستیل و شیر کاکائو گرفتم.
×(صداش را کمی می بره بالا)ا.تتت
-چرا جواب نمیده.
×بیا از اون غرفه داره بپرسیم ا.ت را دیده یا نه.
-باشه بریم.
رفتیم پیش غرفه دار.یه مرد حدودا ۳۰ ۴۰ ساله بود.(علامت غرفه دار÷)
-ببخشید آقا شما یه دختر ......*مشخصات ظاهریتون*ندیدید؟
÷چرا یه حدود ۲۰ دقیقه پیش دنبال یه گربه کردن و از اینجا رفتن.
-کدوم سمت رفتن؟
÷فکر کنم اونور رفتن(به سمت جایی که ا.ت رفته اشاره میکنه)
-خیلی ممنون
÷خواهش میکنم
۲۰ دقیقست که رفته دنبال یه گربه و بر نگشته....نکنه اتفاقی براش افتاده.
×ران امکان نداره که ا.ت ۲۰ دقیقه بیوفته دنبال یه گربه...نکنه...نکنه اتفاقی براش افتاده؟
-منم داشتم همین فکرو میکردم.کف ا.ت را بردا رم بریم دنبالش*همه ی حرفا رو که میزنن نگرانن و لحنشون با استرسه*
با ریندو رفتیم سمت جایی که مرده گفته بود.همینطور که میرفتیم صدای کمک خواستن یه دختر به گوشمون خورد.
×(با نگرانی)اون صدا...
-(نگرانی بیشتر)صدای ا.ت است
به ریندو دویدیم به سمت صدا.صدا از یه کوچه بن بست میومد.رفتیم تو کوچه و دیدیم یه پسره داره به ا.ت دست درازی میکنه.خون جلوی چشما مو گرفت.
-(دادن خوراکی های دستش به ریندو)این ها رو بگیر تا برم حال اون عوضی را جا بیارم(با عصبانیت خیلی خیلی زیاد)
×(گرفتن خوراکی ها از ران)برا منم نگه دار...منم می خوام حالشو جا بیارم.(اینم خیلی عصبانیه)
یقه پسره را از پشت گرفتم و پرتش کردم عقب.
+(در حالی که داره گریه میکنه و میلرزه و تو نشسته و تو خودش جمع شده)ر..ران...ری..ریندو.
-------------------------------------------------------------------------------
۹.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.