چند ساعت قبل اینکه ات به بار برود

چند ساعت قبل اینکه ات به بار برود

یونگی ویو
تلفن یونگی زنگ خورد
یونگی الو
کوک الو سلام داشم
یونگی سلام خوبی چخبر هان؟
کوک میای بریم بار من خیلی وقته نرفتم
یونگی اوکیه

پایان تماس تلفنی

یونگی ویو
رفتم حموم بهد پنج مین برگشتم موهام شونه کردم ژل و تافت زدم
یه کت شلوار مشکی پوشیدم
وتلخ ترین عطرم رو هم زدم
و با ماشینم به سمت خونه کوک حرکت کردم
مکالمه کوک و شوگا

شوگا الو کوک بیا پایین دم در منتظرم

اوکی یه دیقه دیگه اونجام
پایان مکالمه
ویو راوی
کوک اومد و باهم به سمت بار حرکت کردن وشوگاو کوک یه گوشه نشستن که شوگا انرو میبینهمه داره ویسکی شفارش میده و میفهمه که ۱۰۰٪ سفارش داده ولی چیزی نمیگه
ویو حال
شوگا با کوک خداحاغظی کردم و اترو دیدم که خیلی مسته
و لپاش و صورتش قرمز شده بود!!
بغلش کردم که گف
ات تو کی هستی
شوگا من شوگا (یونگی) هستم
ات شوگا کیه
شوگا اتمگه چقدمستت کردی
شوگا اترو میب ه میزاره داخل ماشین که ات میگه

من از تو خجالت میکشم(بغض

شوگا چرا؟

چون چون تو تو منو دیدی گریه😭😭😭😭

شوگا من نه من چیزی ندیدم

ندیدی(تعقیر مود ات مثل خودمه😂

شوگا نه

ات. خعیییی
که ات رسید خونه یونگی برد داخل اتاقش گذاشت وووو.............