Black Cigarette P9
به سمت میز رفت. پارچ آب را برداشت و لیوان را از آب پر کرد.
"بگیرش." Jeon
"ممنون." Sony
"سونی وضعت خوب نیست. چرا اوضاع رو بدتر و سختر میکنی برای خودت؟"Jeon
" میدونم وضعم خوب نیست. خودت گفته بودی احتمال زنده موندنم کمه. الآنم داری قطعیش میکنی."Sony
" من؟ من گفته بودم همه چیز به خودت بستگی داره. تو از خودت مواظبت نکردی فقط کاری کردی که به خودت بیشترین آسیب ممکن رو به خودت برسونی سونی."Jeon
" من رفتنی شدم پسر عمو.."Sony
کوک تلخندی زد.
" شاید این آخر راه نباشه سونی. خودم عملت میکنم."Jeon
" نمیدونم هرچی خودت صلاح میدونی."Sony
" از شناختی که از تو دارم ،اگه تو عمل بشی بازم همین آش و همین کاسه ست."Jeon
جئون نفسی عمیق کشید و این جمله را به زبان آورد:
" فردا صبح میام دنبالت. بهتره توبه کنی و این کاراتو تموم کنی وگرنه اگه عمل کنی و مراقبت های بعدش نباشه... بی فایده ست."Jeon
" باشه." Sony
" امیدوارم فقط به یه باشه خالی بسنده نکرده باشی سونی.
نمیدونم چه مرگته چرا میخوای بمیری ولی بدون برام مهمی که انقدر سرت حرص میخورم."Jeon
سونی بعد از شنیدن حرف های پسر عمویش از روی تخت بلند شد و
به سمت کوک رفت.
"چیه؟چرا بلند شدی؟" Jeon
و سونی بغلش کرد.
"اوه...خواستم بغلت کنم کوک. مرسی که نگرانمی!"Sony
"بگیرش." Jeon
"ممنون." Sony
"سونی وضعت خوب نیست. چرا اوضاع رو بدتر و سختر میکنی برای خودت؟"Jeon
" میدونم وضعم خوب نیست. خودت گفته بودی احتمال زنده موندنم کمه. الآنم داری قطعیش میکنی."Sony
" من؟ من گفته بودم همه چیز به خودت بستگی داره. تو از خودت مواظبت نکردی فقط کاری کردی که به خودت بیشترین آسیب ممکن رو به خودت برسونی سونی."Jeon
" من رفتنی شدم پسر عمو.."Sony
کوک تلخندی زد.
" شاید این آخر راه نباشه سونی. خودم عملت میکنم."Jeon
" نمیدونم هرچی خودت صلاح میدونی."Sony
" از شناختی که از تو دارم ،اگه تو عمل بشی بازم همین آش و همین کاسه ست."Jeon
جئون نفسی عمیق کشید و این جمله را به زبان آورد:
" فردا صبح میام دنبالت. بهتره توبه کنی و این کاراتو تموم کنی وگرنه اگه عمل کنی و مراقبت های بعدش نباشه... بی فایده ست."Jeon
" باشه." Sony
" امیدوارم فقط به یه باشه خالی بسنده نکرده باشی سونی.
نمیدونم چه مرگته چرا میخوای بمیری ولی بدون برام مهمی که انقدر سرت حرص میخورم."Jeon
سونی بعد از شنیدن حرف های پسر عمویش از روی تخت بلند شد و
به سمت کوک رفت.
"چیه؟چرا بلند شدی؟" Jeon
و سونی بغلش کرد.
"اوه...خواستم بغلت کنم کوک. مرسی که نگرانمی!"Sony
۱۱.۰k
۲۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.