بدهی برای من شروعه ~ ۳۱
*چن دقیقه بعد مایکی ران و ا/ت صدا میزنه هردو میرن ببینن چی میگه*
مایکی: ا/ت باز دسته گل به آب دادی؟
ا/ت: باز؟ من الان یادم نمیاد اینهمه کار کرده باشممم
ران: دلقک خودمونه باوا *موهای ا/ت بهم میریزه*
ا/ت: یه بار دیگه دست بزن به موهام ببین چجوری اون بادمجونای رو سرت از ته میکشم
مایکی: برین بیرون دعوا کنین الان گوش کنین ا/ت ژان دفعه قبلی ماموریت یادته؟
ا/ت: همون که مم بدبخت کردی با ران شوهرم باشه بعد بیچاره شدیم؟
مایکی: عام.گ مثل اینکه دلت پره ازم... اوکای آره همون انقد شاسگول بازی دراوردین که چندتاشون شک کردن
ران: بهت گفتم یکم به اعصابت مثلجل باش
ا/ت: خوبه خودت شبیه مرتیکه ها رفتار کردی
مایکی: مجبوریم بفرستونیمتون یه خونه جدا اونجا به عنوان زن و شوهر یه مدت زندگی کنین
ا/ت: بابا ماکه اطلاعات دزدیم چه نیازههه
میاکی: اگه بفهمن که اینکار کردیم میریم زندان بعد پخ اعدام میشیم
ا/ت : من الان باید با این مرتیکه زندگی کنممممم؟
مایکی: اگه میخواین ریندو هم میفرستیم پیشتون
ریندو: من درگیر نکنید
ا/ت: من اینکار انجامش نمیدم
مایکی؛:ا/ت بایدیه
اع/ت: من همون یه شبم بزور انجامش دادم
*مایکی بلند میشه تفنگ به سمت ا/ت میگیره*
مایکی: گفتم حق انتخابی نداریم
ا/ت: مایکی من برام مهم نیست بزن *پیشنویش میچسبونه به تفنگ*
بزن راحتم کن از دست این مهدکودکیا
ران: بهم برخورد
کوکو: خوبه خرجت من میدم
*ا/ت از مایکی دور میشه*
ا/ت: این آخرین ماموریته که قبول میکنم زن یکی بشما
*بعدش دیگه میرن خونهه*
*تو خونه جدیده*
ا/ت: یه سوال مایکی الانم که تنهاییم باید مثل زن و شوهر رفتار کنیم؟
مایکی: نه ولی اگه مشکوک شنود شدید با یه آدم اومد اینا آره
ران: میشه کرم بریزم رو سر ا/ت؟
مایکی: اذیتش نکن میزنه نصفمون میکنه
ران: عیبابا
ا/ت: میشه موهاش بکشم؟
مایکی: نه نکش یهو عصبانی میشه مارو میخوره
ا/ت: پدص*گگگگگ
______
😔👉🏻👈🏻
مایکی: ا/ت باز دسته گل به آب دادی؟
ا/ت: باز؟ من الان یادم نمیاد اینهمه کار کرده باشممم
ران: دلقک خودمونه باوا *موهای ا/ت بهم میریزه*
ا/ت: یه بار دیگه دست بزن به موهام ببین چجوری اون بادمجونای رو سرت از ته میکشم
مایکی: برین بیرون دعوا کنین الان گوش کنین ا/ت ژان دفعه قبلی ماموریت یادته؟
ا/ت: همون که مم بدبخت کردی با ران شوهرم باشه بعد بیچاره شدیم؟
مایکی: عام.گ مثل اینکه دلت پره ازم... اوکای آره همون انقد شاسگول بازی دراوردین که چندتاشون شک کردن
ران: بهت گفتم یکم به اعصابت مثلجل باش
ا/ت: خوبه خودت شبیه مرتیکه ها رفتار کردی
مایکی: مجبوریم بفرستونیمتون یه خونه جدا اونجا به عنوان زن و شوهر یه مدت زندگی کنین
ا/ت: بابا ماکه اطلاعات دزدیم چه نیازههه
میاکی: اگه بفهمن که اینکار کردیم میریم زندان بعد پخ اعدام میشیم
ا/ت : من الان باید با این مرتیکه زندگی کنممممم؟
مایکی: اگه میخواین ریندو هم میفرستیم پیشتون
ریندو: من درگیر نکنید
ا/ت: من اینکار انجامش نمیدم
مایکی؛:ا/ت بایدیه
اع/ت: من همون یه شبم بزور انجامش دادم
*مایکی بلند میشه تفنگ به سمت ا/ت میگیره*
مایکی: گفتم حق انتخابی نداریم
ا/ت: مایکی من برام مهم نیست بزن *پیشنویش میچسبونه به تفنگ*
بزن راحتم کن از دست این مهدکودکیا
ران: بهم برخورد
کوکو: خوبه خرجت من میدم
*ا/ت از مایکی دور میشه*
ا/ت: این آخرین ماموریته که قبول میکنم زن یکی بشما
*بعدش دیگه میرن خونهه*
*تو خونه جدیده*
ا/ت: یه سوال مایکی الانم که تنهاییم باید مثل زن و شوهر رفتار کنیم؟
مایکی: نه ولی اگه مشکوک شنود شدید با یه آدم اومد اینا آره
ران: میشه کرم بریزم رو سر ا/ت؟
مایکی: اذیتش نکن میزنه نصفمون میکنه
ران: عیبابا
ا/ت: میشه موهاش بکشم؟
مایکی: نه نکش یهو عصبانی میشه مارو میخوره
ا/ت: پدص*گگگگگ
______
😔👉🏻👈🏻
۱۲.۱k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.