P:8
P:8
بهش گفدم: ته من باید برم
تهیونگ: نمیشع نری؟(کیوت)
ات: ویییی خدتو کیوت نکن رفتم لپشو بوسیدم: بازم هم دیگر میبینم عشقم
تهیونگ: باشع من میرسونمت پا شدم رفتم لباسامو پوشیدم و با تهیونگ سوار ماشین شدیم منو رسوند لبشو بوس کردم پیادع شدم رفتم ت خونع مامانم نبودش
ات: اجوما مامانمکجاس
اجوما: ات مادرت رفتع خونه خالت گفدن ک نگران نباشین زود برمیگردن
ات: هوم باشع رفتم طبقه بالا و لباسمو عوض کردم و با ذوق پریدم رو تخت داشتم ب تهیونگ فکر میکردم بد کلی فکر خوابم برد
تهیونگویو: نشستع بودم ت اتاق کارم ک در زدع شد
خدمتکار: ارباب مادرتون اومدن فهمیدم چی میخواس بگع
تهیونگ: بگو بیاد
جینا: تهیونگ پسرم چرا لیا رو زدی؟
تهیونگ: چون ب ات گف هرزه زیر خوابی
جینا:تهیونگ تو باید با لیا دختر خالت ازدواج کنی
تهیونگ: مامان من صد بار گفتم من نمیخوام با لیای هرزه ازدواج کنم (داد)
جینا: اونا زورشون بیشتر از ماعه اگ ازدواج نکنی پدرش تمام شرکتمونو نابود میکنع و همینطور باندتو نابود میکنع میفهمی
تهیونگ: ب درک من اتو دوست دارم من نمیخوام با ی هرزه ازدواج کنم
جینا: واقا برات متاسفام تهیونگ حداقل ب خاطر ما ازدواج کم باهاش میخوای ما تو خیابون زندگی کنیم
تهیونگ: من
جینا: منو من نداریم همینی ک گفدم 2 هفته دیگ عقد میکنید مامان تهیونگ رفت از اعصبانیت همهی وسایل ک روی میز بودن رو پرت کردم
تهیونگ: جکککک(عربده)
(جک دستیار تهیونگع)
جک: ب...بلع قر..بان( بدبخت جک😔)
تهیونگ: ماشینو حاضر کن میریم بار
جک: ولی قر
تهیونگ: میخوای بمیری ها گمشو ماشینو حاضر کن ( عربده)
جک: چ...چشم جک رفت
ات:....
اینم از این دهنمو سرویس کردین🗿🔪
صاری کم شد🗿
شرطا:
لایک:۵
بهش گفدم: ته من باید برم
تهیونگ: نمیشع نری؟(کیوت)
ات: ویییی خدتو کیوت نکن رفتم لپشو بوسیدم: بازم هم دیگر میبینم عشقم
تهیونگ: باشع من میرسونمت پا شدم رفتم لباسامو پوشیدم و با تهیونگ سوار ماشین شدیم منو رسوند لبشو بوس کردم پیادع شدم رفتم ت خونع مامانم نبودش
ات: اجوما مامانمکجاس
اجوما: ات مادرت رفتع خونه خالت گفدن ک نگران نباشین زود برمیگردن
ات: هوم باشع رفتم طبقه بالا و لباسمو عوض کردم و با ذوق پریدم رو تخت داشتم ب تهیونگ فکر میکردم بد کلی فکر خوابم برد
تهیونگویو: نشستع بودم ت اتاق کارم ک در زدع شد
خدمتکار: ارباب مادرتون اومدن فهمیدم چی میخواس بگع
تهیونگ: بگو بیاد
جینا: تهیونگ پسرم چرا لیا رو زدی؟
تهیونگ: چون ب ات گف هرزه زیر خوابی
جینا:تهیونگ تو باید با لیا دختر خالت ازدواج کنی
تهیونگ: مامان من صد بار گفتم من نمیخوام با لیای هرزه ازدواج کنم (داد)
جینا: اونا زورشون بیشتر از ماعه اگ ازدواج نکنی پدرش تمام شرکتمونو نابود میکنع و همینطور باندتو نابود میکنع میفهمی
تهیونگ: ب درک من اتو دوست دارم من نمیخوام با ی هرزه ازدواج کنم
جینا: واقا برات متاسفام تهیونگ حداقل ب خاطر ما ازدواج کم باهاش میخوای ما تو خیابون زندگی کنیم
تهیونگ: من
جینا: منو من نداریم همینی ک گفدم 2 هفته دیگ عقد میکنید مامان تهیونگ رفت از اعصبانیت همهی وسایل ک روی میز بودن رو پرت کردم
تهیونگ: جکککک(عربده)
(جک دستیار تهیونگع)
جک: ب...بلع قر..بان( بدبخت جک😔)
تهیونگ: ماشینو حاضر کن میریم بار
جک: ولی قر
تهیونگ: میخوای بمیری ها گمشو ماشینو حاضر کن ( عربده)
جک: چ...چشم جک رفت
ات:....
اینم از این دهنمو سرویس کردین🗿🔪
صاری کم شد🗿
شرطا:
لایک:۵
۳۶.۸k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.