عاشق خدمتکارم شدم پارت ۱۰ فصل دوم
نمیدونم چرا حس میکنم دلتون میخواد کلمو بکنین.......
خب بریم برای ادامه ی داستان.....
دیدم پسره آقای چوی کای ( این کای به خدا اون کای نیست) داره به ا/ت پیشنهاد رقص میده....مطمئن بودم اون لحظه دود از کلم بلند میشد ولی مطمئن بودم که ا/ت قبول نمیکنه اما .....
از زبان ا/ت : بعد از اینکه پشت میز نشستم دیدم بلهههه آقا برای حرص دادن من روبه روم خانم رو کشیده بغلش داره قربون صدقش میره...... خودمو خیلی ریلکس نشون دادم ولی از درون داشتم مثل سگگگگ آتیش میگرفتمم تو همین فکرا بودم که یهو آهنگ عوض شد و یه آهنگ کلاسیک پخش شد...زوجا کم کم از جاشون بلند میشدن و باهم به وسط پیست رقص میرفتن....دیدم دستی جلوم دراز شده به صاحب دست نگاه کردم .....یه آقای خیلی خوشتیپ بود گفت.......
کای : افتخار یه رقص دونفره رو به من میدین لیدی
نه بابا چه جنتلمن....میخواستم قبول نکنم اما با فکر اینکه حرص کوک درمیاد قبول کردمو گفتم......
ا/ت : البته
میتونستم نگاه های حرصی و متعجب کوک رو روی خودم حس کنم مطمئنم اصلا توقع نداشت که من قبول کنم.....
آروم دستمو گرفتو کشید وسط پیست رقص
دستاش رو دور کمرم حلقه کرد ومنم متقابل دست هام رو دور گردنش حلقه کردم.....آروم و هماهنگ با ریتم آهنگ میرقصیدیم.....میتونستم نگاه های عصبانی جونگ کوک رو روی خودم حس کنم......این باعث میشد به خودم افتخار کنم که دارم کم کم انتقامم رو ازش میگیرم.....رقص یه جایی رسید که خانما باید روی دست مردا ول میشدن....کای با ظرافت و دقت کمر من رو گرفت ومن روی دستش خم شدم که این حرکت باعث شد دست های من برای حفظ تعادل درو گردن اون حلقه بشه و صورتمون هرچه بیشتر نزدیک هم بشه.......
از زبان کوک :
بر خلاف انتظارم ا/ت قبول کرد یهو لیا گفت....
لیا: بیا ماهم بریم برقصیم
کوک : نمیخوام حوصله ندارم
لیا: عشقممممم دلت میادددد
کوک : دارم میگم حوصله ندارم
همینطور که داشتم با لیا بحث میکردم چشمم خورد به ا/ت......رقص جایی بود که خانما باید روی دست مردا ول میشدن.....یهو دیدم کای کمر ا/ت رو گرفت و ا/تم روی دستش خم شد و برای حفظ تعادلش دستاشو دور گردن اون حلقه کرد......
صورت اون مرتیکه داشت هی به ا/ت نزدیک میشد که......
خب بریم برای ادامه ی داستان.....
دیدم پسره آقای چوی کای ( این کای به خدا اون کای نیست) داره به ا/ت پیشنهاد رقص میده....مطمئن بودم اون لحظه دود از کلم بلند میشد ولی مطمئن بودم که ا/ت قبول نمیکنه اما .....
از زبان ا/ت : بعد از اینکه پشت میز نشستم دیدم بلهههه آقا برای حرص دادن من روبه روم خانم رو کشیده بغلش داره قربون صدقش میره...... خودمو خیلی ریلکس نشون دادم ولی از درون داشتم مثل سگگگگ آتیش میگرفتمم تو همین فکرا بودم که یهو آهنگ عوض شد و یه آهنگ کلاسیک پخش شد...زوجا کم کم از جاشون بلند میشدن و باهم به وسط پیست رقص میرفتن....دیدم دستی جلوم دراز شده به صاحب دست نگاه کردم .....یه آقای خیلی خوشتیپ بود گفت.......
کای : افتخار یه رقص دونفره رو به من میدین لیدی
نه بابا چه جنتلمن....میخواستم قبول نکنم اما با فکر اینکه حرص کوک درمیاد قبول کردمو گفتم......
ا/ت : البته
میتونستم نگاه های حرصی و متعجب کوک رو روی خودم حس کنم مطمئنم اصلا توقع نداشت که من قبول کنم.....
آروم دستمو گرفتو کشید وسط پیست رقص
دستاش رو دور کمرم حلقه کرد ومنم متقابل دست هام رو دور گردنش حلقه کردم.....آروم و هماهنگ با ریتم آهنگ میرقصیدیم.....میتونستم نگاه های عصبانی جونگ کوک رو روی خودم حس کنم......این باعث میشد به خودم افتخار کنم که دارم کم کم انتقامم رو ازش میگیرم.....رقص یه جایی رسید که خانما باید روی دست مردا ول میشدن....کای با ظرافت و دقت کمر من رو گرفت ومن روی دستش خم شدم که این حرکت باعث شد دست های من برای حفظ تعادل درو گردن اون حلقه بشه و صورتمون هرچه بیشتر نزدیک هم بشه.......
از زبان کوک :
بر خلاف انتظارم ا/ت قبول کرد یهو لیا گفت....
لیا: بیا ماهم بریم برقصیم
کوک : نمیخوام حوصله ندارم
لیا: عشقممممم دلت میادددد
کوک : دارم میگم حوصله ندارم
همینطور که داشتم با لیا بحث میکردم چشمم خورد به ا/ت......رقص جایی بود که خانما باید روی دست مردا ول میشدن.....یهو دیدم کای کمر ا/ت رو گرفت و ا/تم روی دستش خم شد و برای حفظ تعادلش دستاشو دور گردن اون حلقه کرد......
صورت اون مرتیکه داشت هی به ا/ت نزدیک میشد که......
۱۰۴.۲k
۰۳ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.